مرحوم آيت الله روحانى متولد 22 ذى الحجة الحرام 1343 است. تا سال 0136 ق را چگونه گذرانيد، نمى دانم، ولى بعد از شعبان 0136 كه متّفقين به ايران حمله كردند و رضاخان فرار كرد، حوزه هاى علميه و مدارس باز شد. مقدارى از سطح را نزد مرحوم شيخ عبدالرزاق قائنى خواند؛ لمعه را نزد ايشان خواند و آقاى روحانى از او بسيار ياد مى كرد. ايشان با جمعى از طلاب جوان و فاضل و بااستعداد و بافكر تماس داشت؛ از جمله آقاى سيد موسى زنجانى، سيد جلال الدين طاهرى اصفهانى، ميرزا على احمدى ميانجى، آقا سيد عبدالكريم اردبيلى؛ اينها جمعى درس خوان و فهيم بودند. كه نزد مرحوم آيت الله داماد جمع شدند.
آيت الله روحانى فردى عميق بود؛ فقيه و اصولى عميقى بود. اين جمع به او علاقه مند بودند؛ چون با بيان و منطق او آشنا بودند.
آقايان مكاسب و كفايه را با هم مى خواندند. وقتى به آيه نبأ رسيدند، متن سطح تبديل به خارج شد. اينها جزء خواص آقاى داماد بودند، ولى در درس فقه و اصول آقاى بروجردى شركت مى كردند؛ در فقه كاملا وقت مى گذاشتند و در اصول كمتر، پس عمق درس را از مرحوم آيت الله داماد گرفتند و روش فقهى را از مرحوم بروجردى و روش مراجعه به آراى فقهى گذشتگان و كتب قدما و اهل سنت را از ايشان آموختند.
غرض، در سال 1365 ق برابر با 1325 ش در مدرسه فيضيه حاشيه تدريس مى كرد. من كه عبور مى كردم آقاى فاضل و آقاى سيد هادى اخوى ايشان در درس شركت داشتند، ولى بعدا ايشان تدريس را كنار گذاشت و بيشتر به مطالعه و تحقيق پرداخت.
در مطالعات خود در دو چيز تبحر خاصى داشت و ممتاز شناخته مى شد:
1. ملل و نحلل، اعم از اسلامى و غيراسلامى؛ راجع به يهوديت و مسيحيت مطالعات عميقى داشت.
كتاب هايى كه درباره ملل و نحل نوشته شده بود همه را مطالعه كرده بود. در قم نظير نداشت. يك دوره طبقات ابن سعد را از من گرفت و يادداشت برداشت، يك دوره شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد را مطالعه كرد و يادداشت برداشت. مجموع يادداشت هاى ايشان چند دفتر است كه بعضى از دوستان زيراكس گرفته اند. در اين دو رشته، سرآمد ديگران بود. آن دفاتر يك گنجينه اى است من كرارا عرض مى كردم: يك نفر را پيدا كنيد كه اين مواد خام را صورت سازى كند و چاپ كند.
اما اطلاعات ايشان محدود به علوم فوق نبود. در غيرِ فرق اسلامى هم مطالعات خوبى داشت و همه را يادداشت كرده بود.
علاوه بر خوش فهمى، حافظه خوبى هم داشت؛ تا دو سال قبل، همه چيز را به خاطر مى آورد و عبارات مطالعاتش در ذهنش بود.
2. هنر ديگر ايشان در تفسير قرآن بود كه نظريات خوبى داشت. يك جمع تفسيرى درست كرده بود كه مؤسس آن ايشان بود. اما بين اصحاب جلسه يك فرد صاحب قلم نبود كه عصاره آن جلسات هفتگى را تنظيم كند.
علاوه بر آن، فقيهى بود كه هيچ گاه خودش را در معرض مرجعيت قرار نداد و حال آن كه در سطح ديگران بود؛ خودش را كنار كشيد و از ديگران ترويج مى كرد.
او انسان منصفى بود و حتى حرف خصمش را مى پذيرفت. انصاف در بحث خيلى كم است. انسان خاكى و متواضعى بود، باهر كس مى نشست خيلى خودمانى بود.
آقاى واعظ زاده، طرحى داشت به نام روايات اهل بيت از طرق اهل سنت كه البته خيلى كم از آن را نوشته بود. ايشان سال 39 از زمان حيات آيت الله بروجردى از قم به مشهد رفت و اين طرح را به آقاى روحانى و آقاى احمدى ميانجى سپرد و آن دو نزديك چهل سال بر روى آن كار مى كردند كه جلد اول آن به چاپ رسيده است. كتاب باعظمتى است، ولى مقدمه اين كتاب با عجله نوشته شده است. البته بايد با جديت چاپِ بقيه آن پى گيرى شود. اين كار نشان مى دهد كه محبت اهل بيت منحصر به شيعه نيست. اين كتاب بايد در سطح جهانى منتشر شود، شايد بيست جلد بشود.
كتاب ديگر ايشان، بحوث مع أهل السنّة و السلفية است كه حجم كمى دارد ولى از نظر كيفيت بسيار غنى است و اخيرا مطالب زيادى به آن افزوده است. اگر بزرگداشت براى ايشان مى گيريد اين كتاب را سرِ سال ايشان منتشر كنيد. در زمان مرحوم آقاى بروجردى كسى به نام ابراهيم جهمان مقاله اى عليه شيعه نوشت و ايشان اين مقاله را كلمه به كلمه رد كرد و انصافا عالمانه بحث كرده است.
آقاى روحانى آدم خوش مجلسى بود. پيش از انقلاب در زمان آيت الله بروجردى، منزل آيت الله مشكينى جهت سامان بخشيدن به حوزه جمع مى شديم، آقايان مكارم شيرازى و روحانى هم بودند. آقاى مكارم نامه اى را خدمت آيت الله بروجردى نوشته بود، ولى القاب آن كم بود. به ايشان گفته شد كه القاب آن را زيادتر كنيد. آقاى مكارم در حاشيه نامه القاب را نوشت، ولى آقاى روحانى گفتند: به اين وسيله روغن داغش را زياد كنيد.
ما با ايشان سفرى به تركيه داشتيم كه ايشان خوش درخشيد. ايشان در آن جا دو سخنرانى داشت؛ آنها مقالات خودشان را چاپ كردند، ولى مقالات ما را كه در ردّ بر آنها نوشته شده بود چاپ نكردند. موضوع بحث شناخت شيعه بود، ايشان به زبان عربى فصيح آرام آرام صحبت مى كرد.
من پدر و عموهاى ايشان را درك كردم. آقا ميرزا محمود متولد 5013 ق بود و از شاگردان حاج شيخ عبدالكريم در اراك بود. آن مرحوم با آيت الله كاشانى ارتباط خوبى داشت.
والد آقاى حاج سيد مهدى، سيد ابوالحسن متولد 7013 ق بود. در نجف درس خوانده بود و با مرحوم پدر ما در نجف در يك مدرسه بود. البته حاج آقا احمد در تهران بود. آقاى ابن الدين هم از اينها بود.
اين خاندان مصداق روايت «يذكر كم الله رؤيته» بودند. شايد صد سال خانه ايشان هيچ فرقى نكرده بود. آيت الله روحانى خودش را به دنيا آلوده نكرد. من پسر ايشان شهيد سيد على روحانى را در منزل ايشان ديده بودم. پس از شهادت ايشان شنبه ها مقيد بود كه بر سر خاك شهيد برود. روز اول بر ايشان خيلى سخت گذشت.
در مجله نور علم راجع به خط قبله مقاله اى دارند كه اتفاقا خودِ ايشان در آن سال در حج بود و در تطبيق مسأله حضور داشت. خيلى افراد كتاب مى نوشتند و ايشان مطالعه مى كرد و نكات آن را متذكر مى شد و اين يك خدمت مخفى بود.
اين رشد علمى ايشان در حوزه مرهون مطالعه و زحمت شخص خودش بود. خود جوش بود. در حوزه استادى نبود كه ايشان را تربيت كند. زحمات و مطالعات خودش بود كه موجب رشد و شكوفايى ايشان شد.
در سال 1329 ش در تهران كتابى به نام نگهبانان سحر و افسون چاپ شد كه اعتراض روحانيت را برانگيخت. اين كتاب ترويج ماركسيسم بود و عليه روحانيت. اين كتاب را ساواك منتشر كرد ولى نوشته ماركسيست ها بود. اين، باعث شد كه ما در حوزه راجع به ماركسيست مطالعه كنيم. مرحوم علامه طباطبايى عده اى را جمع كرد و مدت شش يا هفت ماه به مطالعه عقايد ماركس گذشت كه اينها راجع به اقتصاد و فسلفه و تاريخ چه مى گويند. ولى بعدا جمع مستقلى تشكيل شد كه محور آن آقاى روحانى بود. حاصل آن جلسه، كتاب فيلسوف نماها نوشته آقاى مكارم شيرازى بود.