روح و ریحان

محمد باقر واعظ طهرانی کجوری مازندرانی؛ مصحح: صادق حسینی اشکوری

جلد 1 -صفحه : 372/ 240
نمايش فراداده

دلهاى مردم را به وى مايل يافت پس از روى حسد منصرف از عهد معهود خود شد و درتهيّه شهادتش حيله ها نمود.

در قسم دادن حضرت صادق عليه السلام مردى را و هلاكت وى

و نظير اين حكايت قضيّه حضرت صادق عليه السلام است در حضور منصور دوانيقى ،خلاصه اى از آن مقتضى است مذكور شود :

منصور خدمت آن جناب عرض كرد : به من خبر داده اند مُعلّى بن خُنَيس گماشته شمامردم را در خفاء دعوت به امامت تو مى كند و اموال كثيره براى خروج تو از مردماناندوخته كرده است آن جناب فرمودند :« واللّه ما كانَ ذلكَ »پس منصور حكم كرد مردىرا حاضر كردند و گفت : اين مرد يكى از ايشان است حضرت صادق عليه السلام فرمود : « آيا مندعوى كرده ام و اين امر را براى خود خواسته ام ؟ » گفت : بلى ، فرمود : « آيا قسممى خورى ؟ » گفت : آرى و آن مرد بدين گونه قسم خورد :واللّه الذى لا اِلهَ الاّ هُوَ عالِمُ الغَيبوَالشهادة الرّحمن الرَحيم لَقَدْ فَعَلْتَآن جناب فرمودند : « اين گونه قسم نخور من از پدرمشنيدم كه فرمود : رسول اللّه صلي الله عليه و آله فرمود : هر كس قسم به خدا خورد و تعظيم نمايد خداوندرا به ذكر اوصاف خاصه اش و توصيف نمايد حق تعالى را به صفات حسنى براى تجليلو تعظيم او بر گناهى كه كرده است از اين قسم دروغ خداوند او را عقوبت نمى كند ، اما بگوآنچه را من مى گويم آن مرد قبول نمود پس فرمود : بگوى :« بَرِئْتُ من حَولِ اللّه ِ وَقُوّتِهوَألْجَأْتُ إلى حَولى وَقُوّتى اِن كُنتُ كاذِباً »آن مرد هنوز تمام نكرده بود كه به روى در افتادو بمرد .

منصور گفت : ديگر قول احدى را در حقّ تو تصديق نمى كنم.