روح و ریحان

محمد باقر واعظ طهرانی کجوری مازندرانی؛ مصحح: صادق حسینی اشکوری

جلد 2 -صفحه : 428/ 258
نمايش فراداده

« كُنُوز » جمع كنز است ، و « مفاتح » جمع « مفتاح » ، و آن كليد است ، و « تنوء » از« نَوء » مشتق است و آن به معنى گرانى و سنگينى است ، و « مقوين » صاحبان زور ، يعنى :كجاست گنجهائى كه كليدهاى كران آنها را صاحبان قوّت و زور برمى داشتند ؟ !اينَ العَبيدُ التى ارصَدتَهم عَدَدااين الحَديد واَينَ البيضُ والاَسَلُ« ارصاد » مصدر « الرصد » است ، و « رَصَد » نگاهبانى راه است ، و « حديد » تيغ تيز ،و « اَسَل » ـ به فتح ـ نيزه است ، و « بيض » جمع « ابيض » است ، و آن شمشير و خوذهاست يعنى : كجا هستند بندگانى كه نگاهبان راهها بودند و به شمار مى آوردى ؟ !و كجاست تيغ تيز و كلاهخود و نيزه خون ريز ؟ !

اين الفوارس والغِلمان ما صَنعوااين الصوارم والخطيّةُ الذُّبُل

« فوارس » سوارها صوارم شمشيرهاى برنده و ذبل بضمتين جمع ذابل است مراد نيزهباريك است ، يعنى : كجاست سوارها و غلامها از آنچه كردند ؟ ! و كجاست شمشيرهاىبرنده و نيزه هاى باريك تيز ؟ !

( حاشيه مؤلف رحمه الله )

نگارنده گويد : اشعار از حكيم سنائى غزنوى است كه در ديوان وى با عنوان « موعظه در اجتناباز غرور و كبر و حرص » مندرج است برخى از كلمات در چاپ سنگى ناخوانا بود كه از ديوانبرگرفتيم .