روح و ریحان

محمد باقر واعظ طهرانی کجوری مازندرانی؛ مصحح: صادق حسینی اشکوری

جلد 2 -صفحه : 428/ 427
نمايش فراداده

خرما نتوان خورد از اين خار كه كشتيمديبا نتوان بافت از اين پشم كه رشتيمبر لوح معاصى خط عذرى نكشيديمپهلوى كباير حسناتى ننوشتيمما كشته نفسيم بس آوخ كه برآيداز ما به قيامت كه چرا نفس نكشتيمافسوس بر اين عمر گرانمايه كه بگذشتما از سر تقصير و خطا در نگذشتيمدنيا كه در آن مرد خدا گل نسرشته استنامرد كه مائيم چرا دل بسرشتيمايشان چو ملخ در پس زانوى رياضتما مور ميان بسته دوان بر در و دشتيمپيرى و جوانى چو شب و روز برآمدتا شب شد و روز آمد و بيدار نگشتيمواماندگى اندر پس ديوار طبيعتحيف است و دريغا كه در صلح ببستيمچُون مرغ در اين كنگره تا كى بتوان بوديك روز نگه كن كه در اين كنگره خشتيمما را عجب از پشت و پناهى بود آن روزكامروز كسى را نه پناهيم و نه پشتيمگر خواجه شفاعت نكند روز قيامتشايد كه زمشّاطه نرنجيم كه زشتيم