لَيسَ بِجِسْمٍ وَلا صُورَةٍ لَمْ يَتجزَّأْ وَلَمْ يَتَناهَ وَلَمْ يَتَزايَدْ وَلَمْ يَتَناقَصْ ».
يعنى : « اى فتح ! هر جسمى تغذيه به غذائى مى نمايد احتياج به خوردنى دارد مگرخداوند كه جسم نيست و خالق مخلوقات و رازق بريّات است و هر جسمى را مجسّم و هرصورتى را مصوّر و ذاتش تجزيه نمى شود و متناهى نيست از براى حقيقتش و زيادهو نقصانى هم به ساحت كبريائى حق راهى ندارد » .
و مى گويند خدا جسم نيست يعنى به جميع انحاء جسميّت نه لطيف و نه كثيف و نهمجرّد .
و البته دانسته ايد كه خداوند را دو قسم صفات است :
قسم اول :صفات ثبوتيه مثل علم و بصرو قدرت .قسم دوّم :سلبيّه است مثل اينكه ليس بجسم ولا جوهر و لاعرض ولا صورة .
وبدان تفكّر در صفات الهيّه مانند تفكّر در ذات حق است جز اينكه منجرّ به زندقه شودو سرگردانى چاره نيست پس به طريق ايجاز و اجمال همان است كه حضرتعبدالعظيم عليه السلام عرض كرده است .
همانا در اين عرض بهتر آن است عنان قلم را نگاهدارم و خوانندگان را بيشتر از اينزحمت ندهم ، و استدراك مضامين ائمه طاهرين را به اهل علم و فضل حواله نمايم كه ازداعى ابصرند و به اخبار اهل بيت عصمت و طهارت اخبر ، و استيناس ايشان بيشتر ، جزاينكه در ذيل اين عنوانى كه عرض توحيد است با كمال عجز و ناتوانى اين اشعار بنويسد