پس من گفتم :وكيف تصبري عنها وحبّيلها حبّ تمكّن فى عظامي
چگونه خود را نگاهدارى كنم از شراب خوردن، و دوستى آن در استخوان هاىمن جا گرفته است؟أرى طيب الحلال على خُبثناوطيب النفس فى خُبثِ الحرامو مى بينم آن چه پاك است و حلال، در طبع زشت و پليد مى نمايد و آن چه ناپاك وحرام است، نفس خبيث من او را پاك مى داند.
خلاصه؛ ابن هرمه در شعر خود حسن را از محمّد و ابراهيم برترى داده است وگفته است:اللّه أعطاك فضلاً فوق فضلهمعلى حسنٍ وهَنٍ فى حاسدٍ وهَن
ابوالفرج اصفهانى گفته است: ميان حسن بن زيد و جعفر بن سليمان بن عباسحاكم مدينه، عداوات سختى بودداود بن مسلم شاعر، جعفر بن سليمان را درقصيده اش مدح نمود، در وقتى كه حسن بن زيد به مكّه معظّمه مشرف بود، چونمراجعت كرد داود بن مسلم خدمت وى شرفياب شدحسن بن زيد بر وى خشمكرد، كه چرا جعفر را مدح كردى؟ عرض كرد: فدايت شوم، چون صله وافر به من داداو را به اين اشعار مدح نمودم:وكنّا حديثا قبل تأمير جعفرىوكان المُنى في جعفرٍ ان يؤمّراًحَوى المنبرين الطاهرين كليهمااذا ما خطا عن منبر أم منبّراكأنّ بنى حوّاء صَفواً اَمامهفخيّرنى انسابهم فتخيّرا
2.رجوع شود بهأغانى، ج 3، ص 291.