فدائیان اسلام و انقلاب اسلامی

نفیسه محبی

نسخه متنی -صفحه : 22/ 8
نمايش فراداده

در بهار سال 1327، كشور اسرائيل اعلام موجوديت نمود و ارتشهاى كشورهاى عرب به نبرد با آن پرداختند . فدائيان اسلام براى همراهى با اعراب كه با اشغالگران فلسطينى مى‏جنگيدند، به تكاپو برخاستند و اجتماعى عظيم در روز جمعه 31/2/27 در مسجد سلطانى ترتيب دادند كه در آن هم نواب و هم آيت الله كاشانى حضور داشتند . در خاتمه قطعنامه‏اى در ابراز همدردى با اعراب فلسطين صاد رشد .

پس از آن دفاترى براى ثبت نام داوطلبان اعزام به فلسطين براى جنگ با اسرائيل ايجاد شد و نواب اعلام كرد كه پنج هزار فدايى اسلام آماده اعزام به فلسطين هستند . وى با نخست‏وزيرى وقت - ابراهيم حكيمى (حكيم‏الملك) ديدار كرده خواهان تهيه تجهيزات رزمى و فراهم آوردن امكان اعزام داوطلبان به فلسطين شد و حتى با خود فلسطينيها تماس گرفتند . قرار شد در مناطق فلسطين بروند و آنجا تمرين كنند براى ميدان جنگ ولى نهايت امر اين شد كه دولت ايران اجازه حركت نداد و اين اقدامات به جايى نرسيد .

علت مسافرت‏هاى نواب به نقاط مختلف كشور و ايجاد ارتباط با ايلات و عشاير نشانگر آنست كه وى در ذهن خود طرحى بزرگ افكنده بود و شايد ايجاد حكومت اسلامى مورد نظر خويش را قريب‏الوقوع مى‏ديد . وى اين باور خود را در كتاب راهنماى حقايق نوشت و به دشمنان اسلام و غاصبين حكومت اسلامى شاه، دولت و ساير كارگردانانى كه آنان را به خوبى مى‏شناخت اعلام كرد كه اى خائنين پست فطرت! شما مى‏دانيد كه حق با ماست و ايران مملكت اسلامى و سرزمين پيروان آل محمد است و شما دزدان و غاصبينى هستيد كه حكومت اسلامى ايران را با يك دنياترس و لرز به طور موقت و عاريت غصب نموده‏ايد و هر روز آماده فرار هستيد و شما خود مى‏دانيد كه ما ملت مسلمان ايران به يارى خداى توانا در همين روزهاى نزديك، دست‏به انتقام از شما يك مشت‏خائن معدود گذاشته و به حساب چندين‏ساله جناياتتان رسيدگى مى‏كنيم . (10)

انتخابات مجلس شانزدهم و ترور هژير

بعد از واقعه 15بهمن 1327 كه در واقع يك نمايش جالب بر ضد شخص شاه و ترور نافرجام او به وسيله ناصر فخرآرايى بود - كسى كه در پوشش خبرنگار در مراسم حضور يافته بود و از سوى محافظان شاه درجا كشته و شاه نيز آسيب چندانى نديد - يئت‏حاكمه اين واقعه را بهانه كرده به تحكيم پايه‏هاى خودكامگى پرداخت و تمام مخالفين را دستگير و تار و مار كردند، بسيارى را به زندان انداختند، تعدادى فرار كرده مخفى شدند و آيت الله كاشانى را نيز دستگير نموده به فلك الافلاك خرم آباد و از آنجا به لبنان تبعيد كردند و نواب صفوى نيز تحت تعقيب قرار گرفت و ناچار خود را پنهان كرد .

بعد از صحنه‏سازى واقعه 15 بهمن 1327 و جلوگيرى بسيار شديد از فعاليت مخالفين يكى ديگر از برگه‏هاى برنده شاه به زمين خورد و آن مسئله تشكيل مجلس موسسان و دست كارى در قانون اساسى بود كه اقدامات سريعى انجام گرفت و مقدمات تشكيل مجلس موسسان فراهم شد . شاه در تاريخ 1/2/28 آن را افتتاح كرد . در اين مجلس تاسيس مجلس سنا يعنى مجلس شاه كه مى‏توانست‏خنثى كننده مصوبات مجلس شورا باشد و اختيار انحلال مجلس از طرف شاه و الغا رسميت مذهب جعفرى منظور نظر بود . در دو قسمت اول توفيق حاصل كردند اما نسبت‏به قسمت‏سوم با تهديد نواب صفوى جرات مطرح كردن آن را هم پيدا نكردند . در چنين شرايطى تدارك انتخابات مجلس شانزدهم نيز ديده شد . دكتر مصدق جهت تامين آزادى انتخابات براى روز 22 مهر 1328 در دربار اعلام تحصن كرد و از مردم يارى خواست . سر انجام مصدق با 19 تن ديگر در دربار متحصن شدند اما شاه اعتنايى به آنها نكرد و آنان پس از 4 روز مجبور به ترك دربار شدند . در روز اول آبان 28، همان 19 تن در منزل دكتر مصدق جمع شده جبهه ملى را پديد آوردند . انتخابات تهران نيز شروع شد و آيت‏الله كاشانى از لبنان نامه‏اى براى نواب فرستاد و خواست كه به انتخاب مليون يارى رساند، از اين رو نواب برخى از ياران خود را مامور نظارت بر انتخابات و حفاظت از صندوقهاى راى كرد .