در بهار سال 1327، كشور اسرائيل اعلام موجوديت نمود و ارتشهاى كشورهاى عرب به نبرد با آن پرداختند . فدائيان اسلام براى همراهى با اعراب كه با اشغالگران فلسطينى مىجنگيدند، به تكاپو برخاستند و اجتماعى عظيم در روز جمعه 31/2/27 در مسجد سلطانى ترتيب دادند كه در آن هم نواب و هم آيت الله كاشانى حضور داشتند . در خاتمه قطعنامهاى در ابراز همدردى با اعراب فلسطين صاد رشد .
پس از آن دفاترى براى ثبت نام داوطلبان اعزام به فلسطين براى جنگ با اسرائيل ايجاد شد و نواب اعلام كرد كه پنج هزار فدايى اسلام آماده اعزام به فلسطين هستند . وى با نخستوزيرى وقت - ابراهيم حكيمى (حكيمالملك) ديدار كرده خواهان تهيه تجهيزات رزمى و فراهم آوردن امكان اعزام داوطلبان به فلسطين شد و حتى با خود فلسطينيها تماس گرفتند . قرار شد در مناطق فلسطين بروند و آنجا تمرين كنند براى ميدان جنگ ولى نهايت امر اين شد كه دولت ايران اجازه حركت نداد و اين اقدامات به جايى نرسيد .
علت مسافرتهاى نواب به نقاط مختلف كشور و ايجاد ارتباط با ايلات و عشاير نشانگر آنست كه وى در ذهن خود طرحى بزرگ افكنده بود و شايد ايجاد حكومت اسلامى مورد نظر خويش را قريبالوقوع مىديد . وى اين باور خود را در كتاب راهنماى حقايق نوشت و به دشمنان اسلام و غاصبين حكومت اسلامى شاه، دولت و ساير كارگردانانى كه آنان را به خوبى مىشناخت اعلام كرد كه اى خائنين پست فطرت! شما مىدانيد كه حق با ماست و ايران مملكت اسلامى و سرزمين پيروان آل محمد است و شما دزدان و غاصبينى هستيد كه حكومت اسلامى ايران را با يك دنياترس و لرز به طور موقت و عاريت غصب نمودهايد و هر روز آماده فرار هستيد و شما خود مىدانيد كه ما ملت مسلمان ايران به يارى خداى توانا در همين روزهاى نزديك، دستبه انتقام از شما يك مشتخائن معدود گذاشته و به حساب چندينساله جناياتتان رسيدگى مىكنيم . (10)
بعد از واقعه 15بهمن 1327 كه در واقع يك نمايش جالب بر ضد شخص شاه و ترور نافرجام او به وسيله ناصر فخرآرايى بود - كسى كه در پوشش خبرنگار در مراسم حضور يافته بود و از سوى محافظان شاه درجا كشته و شاه نيز آسيب چندانى نديد - يئتحاكمه اين واقعه را بهانه كرده به تحكيم پايههاى خودكامگى پرداخت و تمام مخالفين را دستگير و تار و مار كردند، بسيارى را به زندان انداختند، تعدادى فرار كرده مخفى شدند و آيت الله كاشانى را نيز دستگير نموده به فلك الافلاك خرم آباد و از آنجا به لبنان تبعيد كردند و نواب صفوى نيز تحت تعقيب قرار گرفت و ناچار خود را پنهان كرد .
بعد از صحنهسازى واقعه 15 بهمن 1327 و جلوگيرى بسيار شديد از فعاليت مخالفين يكى ديگر از برگههاى برنده شاه به زمين خورد و آن مسئله تشكيل مجلس موسسان و دست كارى در قانون اساسى بود كه اقدامات سريعى انجام گرفت و مقدمات تشكيل مجلس موسسان فراهم شد . شاه در تاريخ 1/2/28 آن را افتتاح كرد . در اين مجلس تاسيس مجلس سنا يعنى مجلس شاه كه مىتوانستخنثى كننده مصوبات مجلس شورا باشد و اختيار انحلال مجلس از طرف شاه و الغا رسميت مذهب جعفرى منظور نظر بود . در دو قسمت اول توفيق حاصل كردند اما نسبتبه قسمتسوم با تهديد نواب صفوى جرات مطرح كردن آن را هم پيدا نكردند . در چنين شرايطى تدارك انتخابات مجلس شانزدهم نيز ديده شد . دكتر مصدق جهت تامين آزادى انتخابات براى روز 22 مهر 1328 در دربار اعلام تحصن كرد و از مردم يارى خواست . سر انجام مصدق با 19 تن ديگر در دربار متحصن شدند اما شاه اعتنايى به آنها نكرد و آنان پس از 4 روز مجبور به ترك دربار شدند . در روز اول آبان 28، همان 19 تن در منزل دكتر مصدق جمع شده جبهه ملى را پديد آوردند . انتخابات تهران نيز شروع شد و آيتالله كاشانى از لبنان نامهاى براى نواب فرستاد و خواست كه به انتخاب مليون يارى رساند، از اين رو نواب برخى از ياران خود را مامور نظارت بر انتخابات و حفاظت از صندوقهاى راى كرد .