وى در معرفى خود مىگويد:
مهمترين برهه از زندگى من آن زمانى است كه در حوزه علميه نجف مشرف شدم به حضور امام خمينى و در حركت انقلابى ايشان شركت كردم و در راه برقرارى حكومت اسلامى در بحثهاى فقهى امام كه در مسجد شيخ اعظم انصارى داشتند شركت مىكردم، و همچنين در مدرسه آيت الله العظمى بروجردى در نجف و در خانه امام هم.
امام در مناسبتهاى مختلف، پيامهايى را كه عليه رژيم شاه داشتند ما كه جوان بوديم اين پيامها را پخش مىكرديم، و در نجف، كربلا، و كاظمين و در شهرهاى ديگر عراق سخنرانيهاى امام را ضبط و ترجمه مىكرديم، تا آن حادثه دردناك، كه منجربه شهادت فرزند برومند امام، آيت الله سيد مصطفى خمينى شد.
اين حادثه بزرگ اثر دردناكى در نجف داشت و ثابتشد كه شهادت ايشان يك توطئه و با همكارى ساواك و عوامل بعث عراق بوده است.
بعد از پيروزى انقلاب اسلامى به سوريه هجرت كردم، ولى آنجا مطلع شديم كه نظر امام اين است كه در عراق بايد بمانيم و عليه رژيم بعث جهاد كنيم، امام خمينى تلگرافى براى شهيد صدر ارسال كردند و از ايشان خواسته بودند كه در عراق بمانند، پس از آن به عراق برگشتم و از سوى سازمان امنيت عراق دستگير شدم و يكسال در زندان بسر بردم و به دعاى امام آزاد شدم. (چرا كه هرگاه كه امام (س) را در حرم اميرالمومنين (ع) مىديدم براى او دعا مىكردم كه خدا شما را عليه دشمنانت، شاه و ايادى او پيروز گرداند، ايشان هم تبسممى كردند و مىگفتند: خدا شما را سالم نگهدارد بعدا به زيارت قبر فرزندشان شهيد سيد مصطفى (ره) مىرفتند، قبر شهيد سيد مصطفى در جوار قبر اميرالمومنين است.)
در عراق ماندم و كار انقلاب را مخفيانه دنبال كردم. بعدا رژيم عراق جنگ تحميليش را ضد جمهورى اسلامى شروع كرد، و در اين جنگ عليه ايران حتى يك ساعت هم شركت نكردم و اين امر نيز از توفيقات خداوندى بود، چرا كه رژيم عراق، جوان و پير را به جنگ تحميلى گسيل مىكرد و بعد از آن جنك دومش با كويتبود، همه اين مصيبتها به منطقه تحميل شد. انتفاضه عراق، قيام اسلامى مردم عراق در ماه شعبان آغاز شد و ما در اين قيام شركت كرديم، رژيم دستور دستگيرى اينجانب و مصادره املاك و اموال مرا صادر كرد و ناچار به اردن هجرت كردم، بعدا به سوريه و لبنان رفتم، و تقريبا دو سال است كه در سايه حكومت امام خمينى و خلف صالح وى آيت الله خامنهاى (حفظ - الله) در ايران زندگى مىكنم.
مكى قاسم بغدادى، در خانوادهاى مذهبى واهل علم و فضيلت تولد يافته و از همان كودكى با افكار اسلامى آشنا مىشود. پدر بزرگ وى (شيخ عبدالحسين بغدادى) از مجتهدينى است كه با مرحوم علامه اصفهانى بزرگ، همنشين و همدرس بودهاند.