در"سفينه البحار"جلد‚ صفحه پآمده كه حضرت رسول اكرم صلي الله عليه وآله وقتي كه امركردتمام درهائي كه بسمت مسجدبازميشدبه بندند،عباس عم رسول الله صلي الله عليه وآله استدعاكردكه درخانه اش بسوي مسجدبازباشد،حضرت فرمود:هيچ راهي ندارد، عباس تقاضاكردكه قطعه ميزاب يعني ناودان ازخانه اش بصحن مسجدمشرف باشدتا آنكه براي وي شرافتي باشد .
حضرت اجازه فرمود،وبراي اوناوداني ازخانه به مسجدنصب كردند،آنگاه فرمود:اي مردم خداي تعالي به وسيله اين ميزاب به عموي من شرافتي بخشيدپس دراين رابطه عمويم رانيازاريدكه اذيت من است براستي كه عباس يادگاروباقيماندپدران واجدادمن است .
آن ميزان پيوسته به حال خود بودتازمان خليفه دوم عمراتفاقاروزي عباس مريض شدوبيماري اوشدت پيداكرد ،جاريه اوپيراهن راشست وآب ازهمان ناودان جاري شدوبصحن مسجدريخت ،اين خبربگوش خليفه رسيد،اوسخت غضبناك شدوبه غلام خوددستوردادوگفت برو بالاوميزاب راازجاي خودبكن .
غلام حسب الامرعمرآن ناودان راازجاكندوبر سطح بام عباس انداخت .
آنگاه گفت اگركسي اين ناودان رابجايش برگرداندمن گردن اوراميزنم ،اين كاربرعباس بن عبدالمطلب بسيارسخت وگران آمدوفرزندان خودعبدالله وعبيدالله رافراخواندوباآنهاتكيه دادولرزان لرزان به نزدعلي عليه السلام رفت .
وقتي كه حضرت علي عليه السلام نگاهش به عم خودعباس افتاد گفت اي عموچه شده كه شمابااين حال آمدي ؟عباس داستان ميزاب رانقل كردو آنگاه گفت:اي برادرزاده من دوچشم داشتم كه باآن دوتانگاه ميكردم ،يكي از آن دوچشم رسول الله صلي الله عليه وآله رفت وفقطشماكه چشم ديگرمني مانده ايد ،من هرگزفكرنمي كردم اينگونه موردستم قراربگيرم وشرافتي كه بوسيله رسول خدا بمن رسيدزايل شودوازدستم برود،درباره من توجهي كن .
حضرت علي عليه السلام فرمود:اي عموي برزگوارمن شمابوي خانه ات برگرد،اميداست كه ازمن خبر خوشحال كننده بشمابرسدانشاءالله تعالي .
آنگاه فرمود:اي قنبرذوالفقارمرا بياور،وقتي كه آوردآن رابخودآويخت وازمنزل خارج شدوبمسجدواردگرديدو مردم دورآنحضرت راگرفتندآنگاه فرمود:اي قنبربرفرازبام خانه عباس بروو ناودان رابه جاي خودبرگردان قنبرآنچنان كردكه علي عليه السلام فرموده بود، آنگاه حضرت فرمود:قسم به صاحب اين قبرومنبراگركسي ناودان رابكندگردن او راميزنم وهمچنين گردن كسي راكه دستوراين كاربدهدودرمقابل آفتاب هردررا بدارمياويزم ،وقتي كه اين سخن بگوش عمربن خطاب رسيدبرخاست وداخل مسجدشدو نگاهي به ناودان كردوگفت كسي نمي توانددرمقابل عمل ابوالحسن عكس العمل نشان دهدومادربرابرقسمتي كه خورده ايم كفاره ميدهيم .
وقتي كه صبح شدعلي عليه السلام بخانه عموي خودرفت وفرمود:چطوري اي عم بزرگوارم ؟گفت:صبح كردم درحاليكه بهترين نعمت پسربرادرم رادارم ،آنگاه عباس ازجاي برخاست وبين دوچشم علي عليه السلام رابوسيدوگفت خوشابحال كسيكه مثل توناصري دارد .