نان پزيكي ازدوستان تعريف كردكه ارباب به اودستورداده بودكه نان من بايدكاملابرشته باشد،و نان آن كه بامن همسفره است نيم پز،امانان اهل خانه ومهمانان راناپخته ازتنور بكن آنطوركه فقطخميرخودش رابگيردوگرده شود .
وچون نان پزنتوانست آنچنان كه ارباب خواسته بودعمل كنديكصدتازيانه خورد .
من اين داستان رابراي عبدالله عروضي گفتم ،گفت:داستان بزغاله بريان رانشنيده اي كه آشپزبابت آن هشتادتازيانه خورد؟ارباب دستورداده بودكه وقتي خوان نهادند،بزغاله رادرتنوربگذارد، ومن هي بگويم .
بزغاله رابيار،وتوبگو .
همين الان ،كم مانده بپزد!آن وقت آخرسفره بيارش چنانكه گويي عجله داشته اي وناپخته جلوشان بگذاردكه نخورند، امافرض برآن باشدكه مابزغاله بريان نيزدرآخرسفره آورده ايم .
بعداهمان را همان راكاملابپزوعصرانه بياركه بخورند .
بدينگونه يك بزغاله رادوجاپاي مهمان به حساب مي آريم آشپزنفهميده بزغاله راپخته سرسفره اول آوردومهمانان دخلش راآوردند .
به سبب اين خطاآشپزهشتادتازيانه خورد،مطابق قذف زن آزاد