حكيم قاسمي ،معلم كرماني عصرقاجار،مردي سخن شناس وفاضل بود .
ازهمين روبه وي اديب كرماني مي گفتند:اماوي ازآزادمنشي وعشق به همنوع بهره اي نداشت .
كسي اورابامصيبتهاي استبدادآشنانكرده بود .
توده هاي انساني رابه هيچ مي شمردو آنان رالايق يك زندگي مناسب نمي دانست .
اوبراين باوربودكه مردم عادي بايد به خاطردرباريان ،شاه وآخوندهاي درباري رنج ببرندوكاركنند .
اوآزادي را براي مردم به مثابه زهري براي امنيت جامعه مي دانست واستبدادرابراي سلامت جامعه ضروري مي شمرد .
بي ترديدمعلمي باچنين انديشه هاي سخيفي شاگرداني خودپرست و دشمنان آزادي ورفاه عموم مردم تربيت مي كند .
يكي ازشاگردان اومحمدعلي ميرزا بودكه بعدابه سلطنت رسيدودشمن قسم خورده مشروطيت ،دموكراسي وآزادي بود .
اوبه توصيه حاكم كرمان وتاكيدظل السلطان مدتي معلم محمدعلي ميرزاي قاجار ـ محمد علي شاه بعد ـ درتهران بودومحمدعلي ميرزاراباروحيه خودپرستي بزرگ نمودوبا مثالهاي خودبه اوتلقين مي كردكه نبايدهيچ ارزشي براي مردم قائل باشدواين يك داستان واقعي ازاوست .
" ...
مي گوينديك روزبامحمدعلي ميرزاوتني چنداز درباريان صحبت مي كرد .
كبوتري دردست داشت ،روبه آنهاكردوگفت:اين كبوتر رامي بينيد؟گفتند:بلي .
دراين وقت كبوتررارهاكردتاازنظرناپديرشد .
گفت:حالاآن رامي بينيد؟گفتند:خير!بلافاصله كبوترديگري خواست وپرهاي بال آن رابامفراض قيچي كردوآن رارهاكرد .
كبوتربه زمين افتاد،زيراكه از پروازعاجزبود .
اين معلم كرماني ،روبه درباريان كردوگفت:ملت مثل اين كبوتراست ،نبايدپروبالش دادوآزادش گذارد!