...جوان 17ساله اي كه درشورآبادبه سرمي بردويك بارنيزسابقه داردمي گويد:علت اعتيادمن محيطخراب ،نديدن محبت ،بي توجهي خانواده ومعتادبودن پدرم بوداوهرشب بامادرم دعواداشت تااين كه اختلاف آنهابه طلاق انجاميد .
پس ازآن من و خواهران وبرادرم به پدرم فشارآورديم كه ترك اعتيادكندولي باخشم اومواجه شديم ،زندگي برايمان سخت شد .
تااين كه دوستان ناباب مراباسيگارآشنا كردندوبعدهدحشيش راتجربه كردم وبراي اين كه بفهمم هروئين چه لذتي داردكه پدرم نمي تواندازآن دست بردارد،مقداري ازهروئين هاي پدرم راكشيدم ،شب بعدوشب بعدوبالاخره معتادشدم .
يك باراينجاآمدم واين باردوم است كه مرابه اينجاآورده اند،دفعه اول مراكتك زدندوعقده درمن به وجودآمدكه پس ازآزادي دوباره گرفتارشديم ولي ابن بارطوري باماخوب رفتاركردندكه اگردوباره زنداينان معتادشوندبزرگترن نامردي رادرحق خودوآنهاكرده اند .
/مجله جوانان ،شماره 1160،مورخه 10مهرماه 1368،صفحه 23 .