حاضر جوابی

نسخه متنی -صفحه : 66/ 3
نمايش فراداده

حاضر جوابي شوريده شيرازي

يكي ازشاعران درباره ناصرالدين شاه ،شوريده شيرازي يافصيح الملك بودكه محروم ازبياني بود،اماذهني روشن داشت وبالبداهه شعرمي گفت: وي به فرمان ناصرالدين شاه به تهران مي آيدوسه سال مي ماند،ولي روزي هواي شيراز به سرش مي زندوشرفيا!مي شودتابراي مراجعت به شيرازاجازه بگيرد .

ناصرالدين شاه ازوي مي پرسدكه چرامي خواهدتهران راترك كند .

شوريده جواب مي دهد .

ماپنج نفررفيق بوديم وباهم عهدبستيم كه زن نگيريم ،ولي آنهاعهدراشكستندوزن گرفتند .

من هم بايداين عهدرابشكنم .

ناصرالدين شاه ازوي خواست كه شعري را بالبداهه بخواند .

شوريده شعري خواندكه مضمون آن چنين بود .

من آمدم شاه را زيارت كنم .

اگرچه خودش رانديدم ،ولي صدايش راشنيدم ،همچون محمدمصطفي صلي الله عليه وآله رانديدم ،ونزدخدارفت خدارانديد،ليكن صدايش را شنيد .

ناصرالدين شاه ازحاضرالذهني وسرعت اودرشعرگفتن خيلي خوشش آمدوبه اين مناسبت لقب فصيح الملكي به اوارزاني داشت ودهي ازدهات فارس رابه عنوان تيول به شاعرواگذاركردكه "بولنجان "نام داشته است .

دراين جلسه شاه درحاليكه قدم مي زده مي گويد .

توكه نابيناهستي سعي كن زن زشت بگيري ،والااگر زن خوشگل بگيري طعمه ديگران خواهدبود،زيرازنهاافرادچشم داراگرخوشگل باشند قسمت ديگران مي شوندچه برسدبه توكه نابينايي .

شوريده پس ازشنيدن اين سخن ، روبه رجالي كه حضورداشتندمي كندوبالهجه شيرازي مي گويد .

چشم دارها،مي شنويدكه اعليحضرت همايوني چه مي فرمايند؟ناصرالدين شاه قدري به فكرمي رودوبعدجلوي شوريده مي ايستدومي گويد .

مثل اينكه به ماهم زدي !شوريده مي گويد .

خيرقربان ، فرمايش اعليحضرت رابه چشم دارهاابلاغكردم !