درزمان هلاكوخان ،غازان بهادرازسوي وي به آمل رفت ومامورحكومت مازندران شد .
سيدنصيرالدين مرعشي ـ قمري مورخ معروف حكايتي ازدوران حكومت وي نقل مي كندكه خواندني است .
"گويندكه درآن زمان خوجه اصيل الدين ابوالمكارم نايب صدرديوان استيفامي بودوغازان بهادررامسخره اي دلقكي بودكه صدورواكابروحكام رادرديوان به مسخرگي انفغال دادي شرمنده مي كردوباهمه بزرگان هزل ومزاح واهانت مي كردمگربااصيل الدين .
اميرغازان به اوگفت: چون است كه باهمه كس مزاح واهانت مي كني جزبااين خواجه زاده ؟! .
گفت:او مردبزرگي است .
اميرفرمود:اوازاين بزرگان حاضربه چه چيزبزرگتراست ؟ مسخره گفت:بزرگي اواين است كه به يك دفعه مراصددنيارمي دهدوديگران دو دينارمي دهند .
اميرفرمودكه اصيل الدين راحاضركردندوازاوسؤال كردندكه سبب اين معني چيست ؟خواجه اصيل الدين درجواب گفت:مال دنيارادوخاصيت است .
يكي براي آنكه به كسي دهندكه دستشان گيرد،دوم اينكه به كسي دهندكه پايشان نگيرد،وگرنه فايده مال چيزديگري نيست .