حکمت

نسخه متنی -صفحه : 28/ 14
نمايش فراداده

قتل قائم مقام فراهاني

معروف است روزي قائم مقام براي رفتن به باغنگارستان اسب خواسته بود .

موقع سوارشدن به كربلايي محمدجلوي اسب قائم مقام راگرفت و گفت:كجامي رويد؟قائم مقام پرسيد .

بازپيرمردچه خبراست ؟پيرمردبالهجه اراكي خودگفته بود .

آقا،نرو!من شوشب خوديدم خواب ديدم براي شماخطري هست .

قائم مقام خنديدوگفت:پيرمرد،مي روم وزودبرمي گردم .

آن پيرمردهرچه خواهش كردنتوانست قائم مقام راازحركت منصرف سازدورفت وطبق توطئه اي كه ازقبل چيده شده بودبوسيله ماموران محمدشاه كشته شد .

راستي مي دانيدكه اين پيرمردچه كسي بود؟ازپدرميرزاتقي خان اميراكبيربود .