ارزش بصيرت - حکمت نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
ارزش بصيرت
نقل است كه وقتي شيخ شيخ ابوالحسين نوري به راهي مي گذشت .دهقاني راديدخرش مرده وبارش افتاده وخودايستاده وگريه مي كرد .شيخ رابروي دل بسوخت .نزديك خرآمدو سرپايي برآن حيوان زدوگفت:برخيزكه نه جاي خفتن است .في الحال خرازجاي بخاست .مرددهقان شادان شده ،باربرخرنهادوبرفت .مردم شهرچون چنين كرامتي ديدندازهرسوي به گردوي درآمدندودست اومي بوسيدند،وهمچنين بوقفاي وي مي رفتند .شيخ چون آنهمه غوغاوازدحام ديدبه دكان بقالي رسيده ،بنشست واز سبزيهاي اومشغول خوردن گشت ،وبابقال مزاح مي نمودمانندمردان اوباش .خلق چون اين حالت ازوي ديدند،به گمان خفت عقل ،ازوي برميدند .جمله پراكنده شده ،برفتند .مريدي همراه شيخ بود .شيخ بدوگفت:اين جماعت راحالت اين است كه ديدي .به اشارتي بيايندوبه تغييرحالتي بروند .برخيزتامجالي داريم سرخودگرفته ،برويم .