جوان نيکوکار - حکمت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

حکمت - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

جوان نيکوکار

حكايت كنندجواني بودكه ارث زيادي ازپدربه دست آورده بودوازآن مال پيوسته درراه خداانفاق وتصدق مي كرد .

مادرش به يكي ازدوستان پدرآن جوان شكايت كردوگفت مي ترسم هرچه باشدانفاق نمايدوخودفقيرگردد .

آن مردبه نزدجوان آمدوگفت براي خودهم چيزي باقي بگذار .

جوان گفت اي مرد،چه مي گوئي ،درباره مردي كه در بيرون شهرساكن است وقصددارددرشهرساكن شودوبه خدمتكاران خودامركندكه اموال منقول اورابه شهربرندتاخودش بعدابه شهربيايد؟آيااين بهتراست يا آنكه اول خودش برودودستوردهداموال اورابعدبياورنددرحالي كه يقين ندارد حتمااموالش رابرايش بفرستند؟آن مردمتنبه شدوجوان رابه حال خودگذاشت و اوراامربه انفاق نمود .

/ 28