دزدی

نسخه متنی -صفحه : 8/ 8
نمايش فراداده

صدايش صبح بلندمي شود

دزدي پاشنه در خانه اي رامشغول اره كردن بودپرسيدندچه ميكني ؟گفت :كمانچه ميزنم گفتند: پس چراصداندارد؟گفت :صدايش صبح بلندمي شود

اين مثل بشنوكه شب دزد عنيد

دربن ديوارحفره ميبريد

نيم بيداري كه اورنجوربود

تق تق آهسته اش راميشنود

رفت بربام وفروآويخت سر

گفت اورا:درچه كاري اي پدر؟

خيرباشدنيمه شب چه ميكني

توكه اي ؟گفتادهل زن اي سني

درچه كاري ؟گفت ميكويم دهل

گفت :كوبانك دهل ؟اي بوسبل

گفت :فردابشنوي اين بانگ را

نعره ياحسرتاياويلتا!/ مثنوي مولوي