افغانستان آغاز هجران

موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی

جلد 1 -صفحه : 60/ 3
نمايش فراداده

اطلاعاتى درباره افغانستان

اطلاعاتى درباره افغانستان جغرافياى طبيعى كشورافغانستان درجنوب غربى بخش مركزى آسيا واقع شده وداراى مساحتى در حدود 650هزار كيلومترمربع مى باشد.اين كشورازشمال بااتحادشوروى بطول 2350 كيلومتر,ازجنوب باپاكستان بطول 2200كيلومتر ,ازشرق با جمهورى خلق چين بطول 90 كيلومتر واز ناحيه غرب باايران بطول 860كيلومتر هم مرز مى باشد.

افغانستان كشورى محاط در خشكى است و حدود دو سوم آن رامنطقه كوهستانى تشكيل مى دهدكه درمسيرشرق به غرب گسترده شده ودرمناطق غربى " نزديك ايران " تبديل به دشت مى شود.

از معروفترين كوه هاى افغانستان مى توان از هندوكش و كوه بابا نام بردكه ارتفاع بعضى ازقلل آنهابه 7هزار مترمى رسد.

محاط بودن افغانستان درخشكى باعث وابسته شدن اين كشوربه راههاى ارتباطى با همسايگان خودازجمله ايران وپاكستان شده است.به دليل وجودمناطق كوهستانى ونيز پست ,آب و هواى اين كشور شبيه آب و هواى ايران مى باشد ,يعنى در تابستان گرم و خشك و در زمستان سرد مى باشد.

اختلاف درجه حرارت در مدت زمان كوتاه و از فصل به فصل ,و از نقطه اى به نقطه ديگر زياد است.

ميزان بارندگى در مناطق شمالى و غرب 250 تا 400 ميلى متر و در مناطق پست 100 تا 150 ميلى متر مى باشد.

افغانستان داراى رودهاى بزرگ و كوچك متعددى مى باشد كه از كوههاى مرتفع سرچشمه گرفته و در مسير غرب و جنوب جريان مى يابد.از مهمترين رودهاى اين كشور رود آمور " جيحون " بطول 2500 كيلومتر است كه حدود 1800 كيلومتر آن در بخش مرزى با شوروى قرار دارد.

هيرمند و هريرود نيز از رودهاى مهم افغانستان مى باشد كه عليرغم پرآب بودن كمتر مورد استفاده كشاورزى واقع شده است.

وضعيت جغرافيايى طبيعى افغانستان " خصوصيت كوهستانى آن " با توجه به عدم پيشرفت امكانات ارتباطى در اين كشور, يكى از دلايل مهم در عدم رسيدن به يك وحدت سياسى محسوب مى شود.

همين عامل در عين حال باعث تقويت قدرت تدافعى افغانستان در قبال تهاجمات خارجى شده است.

همين وضعيت كوهستانى و صعب العبور بودن راههاى ارتباطى باعث شده كه بيشتر مناطق افغانستان در اغلب ادوار تاريخى خودمختارى محلى در برابر هر حكومت مهاجم داشته باشد و بدين ترتيب اقوام و قبايل مختلف اين كشور توانستند آداب و رسوم و مذهب خود را حفظ نمايند.

جمعيت و نژاد جمعيت افغانستان بين 18 تا 20 ميليون نفر تخمين زده مى شود كه از گروههاى مختلف نژادى تركيب شده و بيشتر در مناطق شرق و جنوب شرقى اين متمركز شده اند.

ريشه اصلى اين نژادها هندوآريايى است كه به دودسته بزرگ نژادى يعنى نژادسفيدونژاد زرد تقسيم مى شوند.

مهم ترين اقوام و عشاير متعلق به اين دو نژاد عبارتند از: 1 پشتون ها " پختون ها " ; كه كمتر از 50 درصد جمعيت افغانستان را تشكيل مى دهند و اكثر آنها در شرق و جنوب " محوركابل - قندهار " و بعضادر شمال و غرب كشور زندگى مى كنند.

زبان اين عده پشتوست كه شاخه اى از زبان هاى هند و اروپايى است.

2 هزاره ها; كه از قديمى ترين ساكنان افغانستان بوده و جمعيت آنها بيش از چهارميليون نفر مى باشد كه نيمى از آنها چادرنشين هستند.

زبان آنها فارسى درى و اكثرا شيعه هستند.

3 تاجيك ها; كه تعداد آنها حدود 3 ميليون نفر بوده و آنها نيز ار ساكنين اوليه افغانستان هستند.

4 ازبك ها; در نواحى شمالى ساكن بوده و تعدادشان 1/5 ميليون نفر تخمين زده مى شود.

زبان ازبك ها تركيبى از زبان تركى است.

5 تركمن ها; باجمعيتى حدود 400 هزار نفر در نواحى جنوب رود آمو و شمال غرب افغانستان ساكن هستند.

6 ديگر اقوام عبارتند از قزلباش ها " حدود 100هزار نفر " ، بلوچ ها " بيش از نيم ميليون نفر " و جمشيدى، فيروز كوهى، نوستانى و غيره مى باشند حدود 15درصد جمعيت افغانستان در شهرها ساكن هستند و20درصد بصورت عشايرى و بقيه روستانشين مى باشند.

حد متوسط سن چهل سال و از كل جمعيت افغانستان 53/7 درصد مرد و بقيه زن هستند.

نرخ رشد جمعيت در حدو2/5 درصد تحمين زده مى شود.

زبان زبان رسمى افغان ها فارسى درى و پشتو است.

زبانهاى رايج ديگر عبارتند از بلوچى، پاميرى، ازبكى و تركمن تنوع نژادى در افغانستان و گرايشات قومى شديد تا حد برترى طلبى نژادى " تفوق و حاكميت پشتوها بر ديگر اقوام " و عدم وجود يك رابطه عادلانه حقوقى و سياسى در اين بار، از گذشته دور يكى از عوامل مخرب در جهت ايجاد يك روحيه وحدت ملى در اين كشور بوده است.

حتى جناح بندى ها در احزاب كمونيست مثل دمكراتيك خلق افغانستان " جناح خلق پشتو زبان و جناح پرچم فارسى زبان " و همچنين مرزبندى در بين احزاب مخالف افغانى " حزب جمعيت اسلامى فارسى زبان و غير پشتو و حزب اسلامى پشتو " بيشتر معلول گرايشات قومى و زبانى است تا ديگر عوامل.

مذهب 99درصد مردم افغانستان مسلمان هستند كه به دوشاخه اصلى تسنن و تشيع تقسيم مى شوند.

شيعيان كه در حدود25 درصد از جمعيت افغانستان را تشكيل مى دهند، بيشتر در بخش مركزى هلالى شكل اين كشور موسوم به هزاره جات متمركز هستند.

بخشى از اقوام قزلباش ،تركمن وتاجيك نيز شيعه مى باشند.

شيعيان هزاره جات از قديم الايام تقريبا بشكل خودمختار اداره امور خود را در دست داشتند.

نقش عميق مذهب در زندگى اجتماعى افغان ها بسيار قابل توجه مى باشد و در كنار عامل قوميت پايه و اساس مقررات فردى و اجتماعى آنها محسوب مى شود.

رشد اجتماعى افغانستان بدليل محاط بودن در خشكى، كمبود منابع طبيعى " زمين حاصلخيزو آب " و همچنين به علت حاكميت دولت هاى جور و وابسته، يكى از فقيرترين كشورهاى جهان محسوب مى شود.

وضع بهداشت عمومى بسيار اسفبار است; مالاريا هنوز ريشه كن نشده و حتى محلات اعيان نشين شهر كابل از آب آشاميدنى بهداشتى محروم هستند.

از هر هزار كودك كه متولد مى شوند بيش از 220 نفر در سنين كودكى بواسطه ابتلا به بيماريهاى مختلف جان خود را از دست مى دهند.

نزديك به 90 درصد مردم قادر به خواندن و نوشتن نيستند.

پس از تجاوز نيروهاى روسى اوضاع ناهنجار مردم افغانستان بيش از پيش تشديد شد ;مهاجرت و آوارگى حدود 5 ميليون افغانى به پاكستان و ايران، شهادت و مجروح شدن حدود يك ميليون نفر و خرابى هاى بى حدوحصر بر فقر و عقب ماندگى اين مردم ستمديده و رنجور افزوده است.

اوضاع اقتصادى از مجموع 65 ميليون هكتار زمينهاى مسطح فقط 8 ميليون هكتار قابل كشت مى باشد.

افغانستان از لحاظ توليد مواد غذايى خود كفا نيست " طبق آمار دولتى در سال 1361 حدو100 هزار تن گندم وارد اين كشور شد " .

آب و هواى افغانستان بيشتر براى كشت درختان ميوه بخصوص انگور مناسب است.

افغانستان داراى ذخاير قابل توجه ذغال سنگ ،نمك، كرم ،سنگ آهن، نقر، طلا، فلوريت، سنگ طلق، سنگ شيشه، مس و لاجورد مى باشد، كه بدليل مشكل حمل و نقل استفاده چندانى از آنها نشده است.

مهم ترين منابع معرفى افغانستان گاز طبيعى است كه به قيمت بسيار نازلى به روسها فروخته مى شود.

از 3 ميليون نيروى فعال در افغانستان 280 هزار نفر در بخش صنعت اشتغال بكار دارند.

مهم ترين اقلام صادراتى غير از گاز طبيعى عبارتند از: ميوه جات، خشكبار ، سبزيجات تاز، ميوه خشك، پوست، پنبه و دانه هاى روغنى.

واردات افغانستان شامل; ماشين آلات، مواد نفتى و شيميايى، منسوجات و ساير مصنوعات مى باشد.

راهها ظرف 50 سال گذشته جمعا 2780 كيلومتر جاده آسفالته و2300 كيلومتر جاده شوسه در افغانستان ساخته شده است " در طى مدت اشغال افغانستان توسط روسها توسعه راههاى اين كشور متوقف گرديد " همچنين افغانستان فاقد راه آهن مى باشد.

دو فرودگاه بين المللى در كابل و قندهار و دو فرودگاه مهم نظامى در بگرام " نزديك كابل " و شيندند " نزديك ايران " و 27 فرودگاه كوچك محلى در افغانستان وجود دارد.

نبودن راهها كه عمدتا معلول محاط بودن افغانستان در خشكى و كوهستانى بودن آن است در توسعه و تجارت اين كشور يك نقش بازدارنده بازى مى كند.

از اين رو افغانستان از نظر راههاى هوايى، دريايى وابسته به كشورهاى همسايه خود خصوصا پاكستان و ايران مى باشد.

پول رايج كشور افغانستان افغانى هاست كه " طبق نرخ سال 1366 " هر افغانى معادل 55 افغانى در بانك و 130 افغانى در بازار آزاد معامله مى شود.

درآمد سرانه افغانستان پس از بنگلادش كمترين مقدار در آسيا " حدو110 دلار در سال " مى باشد.

پايتخت و شهرهاى مهم پايتخت افغانستان شهر كابل است كه در ارتفاع 1800 مترى از سطح دريا قرار گرفته و حدود 2/5 ميليون نفر جمعيت دارد.

ديگر شهرهاى مهم آن عبارتند از: قندهار، با جمعيت 300 هزار نفر در 500 كيلومترى كابل واقع شده و با شهر مقدس مشهد 300 كيلومتر فاصله دارد، مزارشريف با 150 هزار نفر جمعيت باميان، جلال آباد، كندوز، پغلان، ميمنه و غزنى نيز از ديگر شهرهاى اين كشور مى باشد.

سوابق تاريخى افغانستان در طول تاريخ با توجه به موقعيت جغرافيايى آن و همسايگى با سه منطقه قدرت يعنى ايران در غرب ،تركستان در شمال و شبه قاره در جنوب، در معرض نفوذ و هجوم هاى مختلفى واقع شده بود.

در ابتدا قدرت هايى چون هخامنشيان " قرن ششم ق.م " ، مقدونى ها " 330ق.م.

" ، كوشانى ها " قرن اول م.

" ، ساسانيان " قرن سوم م.

" هيتاليان " قرن چهارم م.

" افغانستان را تحت سيطره خود داشتند.

قواى مسلمين در قرن هفتم ميلاد پيروزمندانه وارد افغانستان شدند ،ولى ترجيح دادند حكومتهاى محلى اداره امور رابدست گرفته ودولت خاصى بوجود نياورند.

با افول سلسله عباسى در قرن نهم ميلاد سلسله هاى اسلامى منطقه اى در شرق ايران تشكيل شد كه در اغلب موارد دامنه نفوذ آنها به خاك فغانستان نيز كشيده شد، مثل طاهريان ، سامانيان و صفاريان.

پس از آن بترتيب سلسله هاى غزنويان " در مركز افغانستان " غوريان " 1186 م.

" و خوارزمشاهيان بر اين منطقه مسلط شدند.

در سال 1220 ميلاد چنگيزخان مغول از طريق تركستان به افغانستان يورش برد و براى مدت 200 سال در آنجا حكومت كرد.

در پايان قرن چهارم ميلادى تيمورخان نيز امپراطورى بزرگى تاسيس كرد كه شامل افغانستان نيز مى شد.

در اين دوران شهر هرات به مهمترين مركز فرهنگى در شرق جهان اسلام مبدل شد.

سپس ازبك ها از شمال به افغانستان هجوم بردند.

در اوايل قرن پانزدهم ميلاد بار ديگر سه دولت قوى " ازبك هادر تركستان، گوركانيان درهند، و صفويان در ايران " منطقه افغانستان راتحت نفوذ خود گرفتند.

با افول سلسله صفويه در اوايل قرن هجدهم، اقوام غلزايى در افغانستان قدرت يافته وبه رهبرى ميرويس در 1722 م.اصفهان را متصرف شدند، ليكن از آنجاكه افغانهاامكانات