مديحه
اميرالمؤمنين
عليه
السلام
قصيده در مديحه
حضرت اميرالمؤمنين صلوات اللّه عليه كه در
هربيتى تضمين شده با مديحه حضرت خاتم
النبيّين صلى اللّه عليه و آله
بسم
اللّه الرحمن الرحيم
دلبر هر انجمن از دلبران باشد على
خواست واجب در ازل تا جلوه بنمايد زخود
خواست آرد جلوه اى از حسن خود بر ممكنات
«كنت كنزاً مخفياً» شد علّت عرفان و خلق
بود واجب در عيان خود نهان از غير خود
گوش هوش آور بسوى معنى «اللّه نور»
نور آن باشد به خود ظاهر ، ظهور آرد به غير
بود واجب نور چون ظاهر به خود بودى عيان
اين بُوَد معنى كه واجب نور باشد نور از اوست
در زمين و آسمان بنگر ببين آيات حق
اسم اعظم شد نهان اندر كلام بسمله
كلّ قرآن فاتحه ، آن بسمله جمله به باء
عشق در ممكن سبب بر جلوه واجب در او است
عشق باشد مهر كامل با خداوند احد
عاشقانِ با خدا در اوليا بسيار هست
مظهر آن عشق احمد با خدا چندان بُوَد
كن نظر در كربلا بنگر در آن معناى عشق
ديد اكبر را چو سبط مصطفى با چشم تر
نور حق در كربلا بنگر چسان شد بر علا
حاصلا در كربلا شد عشق احمد جلوه گر
عشق بازى را ببين در كربلا از شاه دين
احمدى رو اكبرش قربان چسان باشد على
جلوه زن حقّ ، مظهرِ سر مظهر آن باشد على
خلقت احمد نمود و مثل آن باشد على
احمد آمد جلوه اش جلوه كنان باشد على
احمد آمد گنج عرفان باب آن باشد على
احمد آمد سرّ او سرگوى آن باشد على
احمدش مشكاة شد مصباح آن باشد على
احمد آمد از احد نور و چنان باشد على
پس ظهور آورد در احمد و زآن باشد على
هم شد احمد نور او ، هم نور آن باشد على
روشن است از مهر احمد ، زآن نشان باشد على
هست احمد باء او ، نقطه در آن باشد على
از احد هر علم در احمد بيان باشد على
احمد آمد عشق دار و عشق دان باشد على
خُلق احمد مهر او شد مهربان باشد على
گشت سرمشق همه احمد ، چنان باشد على
ليك فرمود او حسين از من چو آن باشد على
در حسين از احمد و فرزند آن باشد على
گفت يا رب احمد اين نِى شبه آن باشد على
گفتى احمد آمده نيك اسم آن باشد على
از حسين و اكبرش روح روان باشد على
احمدى رو اكبرش قربان چسان باشد على
احمدى رو اكبرش قربان چسان باشد على