شعرا بعضا شعر را به مثابه امرى كه موهبت ايزدى باشد نام مى برند.از جمله «بودلر»،شاعر كلاسيسيست و سخن شناس فرانسوى قرن هفده،به الهام و جنبه ربانى و آسمانى شعر اهميت مى دهد.«موسه »،«لامارتين »و«ويكتور هوگو»و همه شاعران رومانتيك كه به ساحت ذوقى و خيالى شعر و هنر بيش از جنبه عقلى اهميت مى دهند،بر جذبه و الهام تاكيد (imagination) يا مى كنند(اين مسئله زمانى اهميت پيدا مى كند كه نقش تخيل (Phantasia) توسط كلاسيسيستهاى عهد رنسانس با ضرورت نظارت عقل و قوه مخيله نيروى استدلال محدود مى شود تا آنكه در دوران رومانتيك اثر تخيل دوباره مورد توجه قرارمى گيرد.تلقى حكماء آلمانى از تخيل به عنوان قوه مصور يا تصوير ساز (skraft eindbildung) در رمانتيك ها بسيار مؤثر بود.رومانتيك ها به جنبه الهامى ( inspiration) قائل بودند كه جنبه غير ارادى و ناخود آگاه يا دل آگاهانه شعر و هنر است و آغاز شعر را باپرتوى از نور الهام مى دانستند كه بر خاطر شاعر تافته و القاء شده است).
حافظ نيز در غزليات خويش به همين نكته اشاره مى كند:
به هر حال،الهام واردى است كه خيال آدمى را مستعد فعاليت مى كند تا به ابداع وايجاد بپردازد.اين حال را در عرفان مسيحى «نفحه روحانى »و«ابداع عرفانى »تعبيركرده اند.همين احوالات و مواجيد شاعرانه و عارفانه نشانه اى از قدرت ابداعى است كه شاعر و عارف را به هيجان مى آورد و او را متوجه و متذكر معانى و لطايف اشياء مى كندو وجود او را از سكر و نشئه اى وصف ناپذير و ناشناختنى مى آكند.