ارتباط انسان و طبیعت در اسلام و آیین دائو

فروزان راسخی

نسخه متنی -صفحه : 25/ 8
نمايش فراداده

مفهوم دائو

چند مفهوم اساسى در دائودجينگ به كار مى‏رود كه ايضاح آنها،فهم ديدگاه آيين دائو را درباره ارتباط انسان و طبيعت ميسرمى‏سازد. مهمترين آنها «دائو» است. كتاب را كه مى‏گشاييم،يكباره احساس مى‏كنيم كه همه چيز دائرمدار «دائو» است. امادر سرتاسر كتاب واژه «دائو» به يك معنا به كار نرفته است،بلكه سه معنا دارد. دائو از لحاظ لغوى به معناى «راه‏»، «طريق‏» و «جاده‏» 156 است. نقش واژه دائو متشكل از دوحرف، به معناى «سر» و «رفتن‏» است. سر را مى‏توان خودآگاهى‏به شمار آورد (سر، مقر نور آسمانى نيز هست) و «رفتن‏» را،پيمودن يك راه. از اين رو مى‏توان گفت معناى دائو عبارت است از«آگاهانه رفتن‏» يا «راه آگاهانه‏». 157 به سه معنا مى‏توان‏اين راه را فهم كرد: 1. دائو راه رسيدن به حقيقت غايى است. متعالى و به دور ازدسترس حواس است. سرچشمه هستى است و تنها از راه شهود و بصيرت‏عرفانى مى‏توان آن را يافت. 158 دائودجينگ با اين جملات آغازمى‏شود: «دائو را اگر توان گفت، جاودان نيست / نام را اگر توان‏ناميد، جاودان نيست / بى‏نام، آغاز آسمان و زمين است / ناميده، هزاران هزار را مادر». دائودجينگ، بخش 1 دائو به اين معنا اصلى جاويد و توصيف‏ناپذير است كه همه چيز رافرا مى‏گيرد، اما خود را نمى‏نماياند. قانونى جاويد است كه بسترپديده‏هاى متغير جهان است. مسلما فهميدن آنچه درباره دائو دردائودجينگ آمده، دشوار است و لائودزه اين را مى‏دانست: «مستعدترين مردان چون از دائو بشنوند، مشتاقانه به آن عمل‏مى‏كنند. ميانمايگان چون از دائو بشنوند، ميلى به آن ندارند،عاميان چون از دائو بشنوند، به قهقهه به آن مى‏خندند. به راستى‏اگر اين مردمان به آن نمى‏خنديدند، او ديگر دائو نبود». 159