دین و علوم تجربی، کدامین وحدت؟!

سیدمحمد سلیمان پناه

نسخه متنی -صفحه : 27/ 20
نمايش فراداده

با از پيش پا برداشته شدن اين مانع كه ناشي از تقسيم كار علمي بود، هنوز ويژگي «جهاني» شدن علم تجربي تأمين نشده است. از معارف غيرتجربي مشروعيت‏زدايي شده است اما كنت به خوبي مي‏داند اگر علوم تجربي بخواهند جايگزين دين و متافيزيك شوند بايد در حوزه جامعه و روابط انساني نيز كه حوزه بلامنازع دين و متافيزيك بوده است وارد شوند. براي همين است كه تا تولد فيزيك اجتماعي (جامعه‏شناسي) امكان «جهاني» شدن اين علوم فراهم نشده بود و طبقه‏بندي فيزيك اجتماعي آخرين علمي است كه تكوّن مي‏يابد (همان منبع، ص57ـ56) چگونه مي‏توان از ديدگاهي متفاوت از دين و متافيزيك داعيه اداره جامعه نمود، بدون آنكه علمي تحصّلي به جامعه و پديده‏هاي انساني اختصاص يافته باشد. بدين ترتيب جامعه‏شناسي متولد مي‏شود براي آنكه توان سياسي علوم را تام و كامل كند. در اين ارتباط شواهد بي‏شمار ديگري از آثار كنت مي‏توان نشان داد كه ورود به آنها از حوصله اين مقاله خارج است.

نكته‏اي كه در نزاع دين و علم در غرب اهمّيت دارد و مي‏تواند موفقيت علم در بيرون راندن دين به طور نسبي از صحنه سازمان‏دهي جامعه و انسان‏سازي را تا حدودي توضيح دهد، مسأله انتقادي بودن آن به معناي تلاش براي حاكميت بر سرنوشت خود است. به مصداق:

نفي حكمت مكن از بهر دل عامي چند عيب مي جمله بگفتي هنرش نيز بگو

بايد اين ويژگي علم تحصّلي در برابر سازمان مسيحي و تكنولوژيهاي انسان‏سازي مسيحي را در نظر داشت. انسان غربي با دامن زدن به مبحثهاي تحصّلي قدرتي را به صحنه مبارزه سياسي آورده بود تا خود را از سلطه تكنيكهاي انسان‏سازي مسيحي آزاد سازد. به تعبير فوكو:

(به نظر من) يكي از بزرگترين مسائل فرهنگ غربي دستيابي به خودشناسي‏اي بوده است كه مانند خودشناسي مسيحيت اوّليه، مبتني بر قرباني كردن خود نباشد؛ بلكه بالعكس، مبتني باشد بر ظهور ثبوتي، و ظهور نظري و عملي خود. اين هدف نهادهاي حقوقي بود، همان، هدف فعاليتهاي پزشكي و روانكاوانه بود، هدف نظريه سياسي و فلسفي همين بود كه مبنايي ذهني را تشكيل دهند به عنوان ريشه خودي ثبوتي، امري كه مي‏توانيم آن را انسان‏شناسي دائمي فكر غربي بناميم (229:1997 فوكو).

امروزه به خوبي روشن است كه علوم تحصّلي در نيل به چنين مقصودي شكست خورده‏اند و براي جبران شكست خود تماميت‏خواه شده‏اند و معرفت‏شناسي را به عنوان سنگر محكم اين تماميت‏خواهي برگزيده‏اند. اما نبايد اشتباه كرد؛ داوري نهايي اين شكست يا پيروزي نه معرفت‏شناسي است و نه باستان‏شناسي. داور نهايي ـ كسي كه با ائتلاف خود سرنوشت اين مبارزه را تعيين مي‏كند ـ انساني است كه در جستجوي حاكميت بر سرنوشت خود و رهايي از نظامهاي تحاكمي است، انساني كه قادر به انقلاب است.