10 ـ شفافيت اندازهگيري عوامل مؤثر در الگو يعني همان علوم و هنر مديريت، اصول و مباني و شناخت واقعيتها موجب تميز دادن سريع اين عوامل ميشود. مدير اگر مدعي باشد كه اين الگو را دنبال ميكند ميتوان در عملكرد اجتماعي و فردياش صحت و سقم ادعايش را پيدا كرد.
11 ـ راه توسعه علوم و مديريت با ويژگيهاي اسلامي با به كارگيري اين الگو و به صورت تدريجي حاصل ميگردد.
12ـ بهرهگيري از اين الگو هزينههاي مديريت را در بلند مدت كاهش و بهرهوري نظام را افزون ميكند.
اين نظريه كه در قالب پيش فرضها،
عوامل اساسي ذيمدخل، آثار و نگرش حاكم به اين عوامل و نهايتا استنتاجهاي دوازدهگانهاي كه اشاره كرديم و ما آن را «مديريت بر مبناي اصول» ميناميم، بر اساس ادبياتِ مديريتِ رايج، تبيين شده كه بتوان در فضاي اداري كشور به آن تمسك پيدا كرد.
سامان يابي نظام اداري كشور
در انتهاي اين بحث به لحاظ اينكه مسئوليت نظام اداري كشور بر عهده بنده گذاشته شده، چند نتيجهگيري براي نظام اداري كشور ميتوان از اين بحث استخراج كرد كه اگر نظام به آن اهتمام كند اين كار تحققپذير و شدني است:
1ـ هدف توسعه، تحقق اصول ارزشهاي اسلامي است. لذا سيره عملي و نظري حضرت امام(ره) و قانونمنديهاي حاكم بر آن ضامن موفقيت است.
2ـ برنامه ريزي براي تربيت و تعليم هدفمند مديران در تمام عرصهها اولويتِ اوّلِ نظام اسلامي است كه در اين هيجده سال بدين مهم همت نگماشتهايم.
3ـ تبيين كاربردي روشهاي تصميمگيري براي مديريت فردي و اجتماعي در تمام عرصهها، همكاري سامان يافته دانشگاه، حوزه و مديريت اجرايي را ميطلبد.
4ـ لازمه بهرهوري و شايسته سالاري در نظام اداري نهادمند شدن چهار عامل: تعهد، تخصص، دانش و هنر مديريت و اشراف به موضوع در مراحل مختلف از اهمّ مسئوليتهاست.
اساس قضيه در اين بحث به اين برميگردد كه اگر اعتقاد ما در نظام اسلامي الگو قرار دادن حضرت امام ـ سلام الله عليه ـ است و از آن طرف هم مدبر العلوم خلقت و جهان هستي حقتعالي است و از طرفي دنيا نيز عملاً ثابت كرده كه توسعه منابع انساني محور توسعه است و مديران به هنجار براي چنين نظامي اصل و اساس قضيه هستند و با عنايت به اينكه حدود بيست سال از انقلاب گذشته، نشان ميدهد كه يكي از غفلتهاي اساسي و تاريخي ما بحث توسعه مديريت بر مبناي اصول ارزشهاي اسلامي است كه ان شاءالله با همتي كه دولت و نظام ميكند آغازي براي دستيابي به چنين آرزوها و آرمانهايي باشد.