سرزمین پاک (مجموعه شعر)

فرخ تمیمی

نسخه متنی -صفحه : 9/ 9
نمايش فراداده

شعر يکشنبه

عصر غم انگيزيست

يک عصر پاييزيست

من هستم و تقويم روي ميز و نازي گربه ي زردم

پايان شعر ديشبم را زير لب آهسته مي خوانم

هر لحظه مي ميرم هزاران بار

مرگي که يکبارم رهانده

آه اينهم اميديست

نيلوفر دودي ز پيپم در فضاي تنگ مي ميرد

در خاطره طرح سوالاتي رنگ مي گيرد

پايان شعرم گر نه اين بود

آغاز شعرم گر سرودي از حکايتهاي نغز و دلنشين بود ؟

گويي طنين خنده ام در گوشهاي گربه مي ريزد

اوه بيمناک از خواب مي خيزد

عصر غم انگيزيست

من هستم و تقويم روي ميز و نازي گربه ي زردم

بر مي گشايم برگي از تقويم

در زير شعرم مي نويسم

يکشنبه شب

بيست و يک آذر