لحظه ها و صحنه (مجموعه شعر)

مهدی سهیلی

نسخه متنی -صفحه : 112/ 3
نمايش فراداده

دروغ فاش

سالها در عمر من مهر آمد و آبان گذشت

وز کمال غفلتم در نقصان گذشت

چشم من در زندگي نقش جواني را نديد

اين دروغ فاش پنهان آمد و پنهان گذشت

در شتاب عمر فردا ها همه ديروز شد

نا رسيده نو بهاران فصل تابستان گذشت

روزهاي شادي و غم در شمار عمر ماست

گر درون کاخ عزت يا که در زندان گذشت

سالک راه توکل را ز غم ها باک نيست

مي توان با کشتي نوح از دل طوفان گذشت

در پناه سيم و زر مشکل توان آسوده زيست

خرم آن آزاده کز دشت بلا آسمان گذشت

دين سلمان برترين اوج مسلماني نبود

مرد حق شو تا توان از حد صد سلمان گذشت