سالها در عمر من مهر آمد و آبان گذشت
وز کمال غفلتم در نقصان گذشت
چشم من در زندگي نقش جواني را نديد
اين دروغ فاش پنهان آمد و پنهان گذشت
در شتاب عمر فردا ها همه ديروز شد
نا رسيده نو بهاران فصل تابستان گذشت
روزهاي شادي و غم در شمار عمر ماست
گر درون کاخ عزت يا که در زندان گذشت
سالک راه توکل را ز غم ها باک نيست
مي توان با کشتي نوح از دل طوفان گذشت
در پناه سيم و زر مشکل توان آسوده زيست
خرم آن آزاده کز دشت بلا آسمان گذشت
دين سلمان برترين اوج مسلماني نبود
مرد حق شو تا توان از حد صد سلمان گذشت