لحظه ها و صحنه (مجموعه شعر)

مهدی سهیلی

نسخه متنی -صفحه : 112/ 62
نمايش فراداده

صبح آزادي

بلبل شدم بر نغمه ي من راه بستي

کفتر شدم بال اميدم را شکستي

سازي شدم تا در شب تاري بمويم

دستي برآوردي و تارم را گسستي

آهو شدم در سايه ي جنگل خزيدم

با تير بي هنگام در خونم کشيدي

سبيب شدم تا بر درختي خانه گيرم

دستي شدي نا گه مرا ز شاخه چيدي

رودي شدم تا سر به دريا ها گذارم

سنگي شدي شوق و شتابم را گرفتي

رفتم که مردابي شوم در خواب رفته

طوفان شدي آرام و خوابم را گرفتي

غمحانه يي دارم به نام زندگاني

افسرده ام اي نغمه ي شادي کجايي

زنداني شب هاي تلخ و سهمگينم

آخر بگو اي صبح آزادي کجايي