لحظه ها و صحنه (مجموعه شعر)

مهدی سهیلی

نسخه متنی -صفحه : 112/ 72
نمايش فراداده

پوزش

تو رنجه بودي ز ديدن من ولي سفر را بهانه کردي

مرا در اين غم ز پا فکندي اسير آه شبانه کردي

به روزگاران چو عندليبي با ياد رويت ترانه خواندم

به وقت رفتن به تير غمها گلوي ما را نشانه کردي

اگر ز دستم به جان رسيدي وگر محبت ز من نديدي

مرا ببخشا خطا ز من بود تو اي پريرو خطا نکردي

نشاني از ما دگر نجويي بهانه بس کن چرا نگويي

که رنجه بودي ز ديدن من ولي سفر را بهانه کردي