در جستجوى, شاخه
باران
آبشاروار فرو مى ريزد
براى لحظه اى.
باد، غوغاى, گُنجشکان را با خود مى بَرد،
و يک لحظه بَرمى آيد.
فرياد هاى, خموشانهء درختى مادر
و ميلاد, سبز, برگ
از استخوان, شاخ.
لحظه بسته مى شود
و گُنجشکان باز مى خندند.
من اما کى مى خندم؟
اشتاين باخ 08.04.1998