نه، خورشید نخواهد هرگز پریشید (مجموعه شعر)

یدالله کریمی

جلد 3 -صفحه : 20/ 16
نمايش فراداده

در جستجوى, شاخه

باران آبشاروار فرو مى ريزد

براى لحظه اى. باد، غوغاى, گُنجشکان را با خود مى بَرد،

و يک لحظه بَرمى آيد. فرياد هاى, خموشانهء درختى مادر

و ميلاد, سبز, برگ

از استخوان, شاخ. لحظه بسته مى شود

و گُنجشکان باز مى خندند. من اما کى مى خندم؟ اشتاين باخ 08.04.1998