هر شب فزايد تاب وتب من با من رسانم لب بر لب او استاد عشقم بنشين و بر خوان رسم دورنگي آيينمانيست گفتم رهي را كامشب چه خواهي ؟ گفت آنچه خواهد نوشين لب من
واي از شب من واي از شب من يا او رساند جان بر لب من درس محبت در مكتب من يكرنگ باشد روز و شب من گفت آنچه خواهد نوشين لب من گفت آنچه خواهد نوشين لب من