آزاده
بر خاطر آزاده غباري ز كسم نيست
از كوي تو بي ناله و فرياد گذشتم
افسرده ترم از نفس باد خزاني
صبا ز پيش آيد و گرگ اجل از پي
بي خاصلي و خواري من بين كه در اين باغ
از تنگدلي پاس دل تنگ ندارم
امشب رهي از ميكده بيرون ننهم پاي
آزرده دردم دو سه پيمانه بسم نيست
سرو چمنم شكوه اي از خار و خسم نيست
چون قافله عمر نواي جرسم نيست
كآن تو گل خندان نفسي هم نفسم نيست
آن صيد ضعيفم كه ره پيش و پسم نيست
چون خار بهدامان گلي دسترسم نيست
چندان كشم اندوه كه اندوه كسم نيست
آزرده دردم دو سه پيمانه بسم نيست
آزرده دردم دو سه پيمانه بسم نيست