اميد زيستنم ، ديدن دوباره ي توست
قراربخش دلم ، تاب گاهواره ي توست
تو ، اي شکوفه ي ايام آرزومندي
بمان که ديده ي من روشن از نظاره ي توست
نگاه پاک توام صبح آفتابي بود
کنون چراغ شبم پر ستاره ي توست
به يک اشاره ، مرا رخصت پريدن بخش
مه مرغ وحشي دل ، رام يک اشاره ي توست
به پاره کردن اوراق هر کتاب مکوش
دلم کتاب پريشان پاره پاره ي توست
شبي نماند که بي گريه ام به سر نرسيد
زلال اشک پدر ، برق گوشواره ي توست
دلم چو موج ، به سر مي دود ز بيم زوال
کرانه اي که پناهش دهد ، کناره ي توست
خجسته پوپک من اي يگانه کودک من
اميد زيستنم ، ديدن دوباره ي توست