شام بازپسین

نادر نادرپور

نسخه متنی -صفحه : 50/ 13
نمايش فراداده

دري به جنون

شب ها که بر حريق افق باد مي وزد

خاموش مي نشينم چونبرف زير ماه

در من ، پرندگان سيه ، بال مي زنند

بر بالشان ، ترشحي از خون شامگاه

خواب سپيد من

در زير بال هاي شب آغاز مي شود

از خواب من ، دري به جنون باز مي شود

آنجا زني برهنه تر از مرگ ، گاهگاه

در کوچه هاي حادثه فرياد مي کشد

من همچنان خموشم ، چون برف ، زير ماه