شام بازپسین

نادر نادرپور

نسخه متنی -صفحه : 50/ 8
نمايش فراداده

پيش از غروب

باران ، گذشته است

خورشيد ، پاي سوخته اش را

در آب هاي ساکن مي شويد

پاييز ، برگ ها را چون شعله هاي سرخ

در زير چکمه هايش خاموش مي کند

در آن اتاق کوچک ، در انتهاي باغ

ساق بلند تو

در پشت روشنايي آتش ، برهنه است