در سایه آفتاب (مجموعه شعر)

سیما یاری

جلد 4 -صفحه : 46/ 36
نمايش فراداده

خليدن

يک جفت دستکش

با کلک هاي گرم خز

در پشت تلق صاف و شفاف

در جعبه محصور است

سرما

سرنيزه هايش را

در زير ناخن مي خلاند

انگشت ها آماس ها را

در جيب ها

از چشم مي دزدند

و چنگ هاي منفعل

در پرده مي مانند

صندوق بسته است

سر نيزه مي خلد

تا مغز استخوان

مشت گره خورده

بر قفل مي کوبد