در سایه آفتاب (مجموعه شعر)

سیما یاری

جلد 4 -صفحه : 46/ 9
نمايش فراداده

لمعان

از روزنه رگ مي کند

بر پلک افتاده

و چاه هاي مردمک را

آغشته مي کند

با رنگ هاي خود

از عمق بيرون مي کشد

سطل رسوب مانده را

دهليز را از گرد مي روبد

و باز مي کند

آن دو دريچه را

آن دو دريچه ي خاموش بسته را

بر آفتاب صبح

از روزنه رگ مي کند

نور