تجربه گرایی دینی و قرائت پذیری

محمدتقی فعالی

نسخه متنی -صفحه : 16/ 3
نمايش فراداده

تجربه گرايي ديني و قرائت پذيري

کساني که تاملات ديني خود را بر تجربه ديني، متمرکز ساختند. بجاي ارايه دليل براي خدا، دعوت مي کنند که بايد، خدا را تجربه کرد و از اين طريق، باور به خدا را توجيه نمود. برخي از تجربه گراها - مانند الهيون طبيعي - خدا را به طور استنتاجي از تجربه ديني استنباط کردند و برخي ديگر با توسل به تجربه ديني، به طور غير استنتاجي و با تجربه مستقيم، در پي توجيه باور به خدا بودند. ماجراي تجربه ديني و از آن مهم تر تجربه گرايي ديني، که به عنوان يک مکتب، مطرح شده، ماجرايي بلند است. اين مقال در پي آن است تا نسبت ميان تجربه گرايي ديني و قرائت پذيري دين را بررسي کند.

1. پيشينة تجربه گرايي ديني اين جريان فکري، حيات رسمي خود را در غرب، با شلاير ماخر آغاز کرد. تقريبا يک قرن پس از مرگ وي و ترجمه کتاب معروف او به نام «ايمان مسيحي» به زبان انگليسي، اهميت برنامه شلايرماخر آشکار گشت. به گفته کارل بارت «او مکتبي تاسيس نکرد، اما عصري را بوجود آورد.»(1) البته روش برخي از مصلحان کليسا با شيوه شلايرماخر شباهت تام داشت و اين نيز زمينه لازم را براي نظريه شلايرماخر فراهم کرد. از نهضت هاي پر دامنه اصلاحات کليسا- که از قرن شانزدهم آغاز شد- کشف مجدد خدا بود. در آن زمان، خدا موضوعي نبود که درباره او تفکرات پيچيده و تاملات سخت و دشوار عقلاني انجام دهند؛ خدا وجودي بود که همه با او سر و کار داشتند و در همه کارهاي بشر نقش داشت. او از وراي کتاب مقدس با تک تک افراد بشر سخن مي گفت.