فلسفه اخلاق از دیدگاه مکاتب قدیم و جدید

سید محمدرضا علوی سرشکی‏، محمد سلیمانی

نسخه متنی -صفحه : 100/ 15
نمايش فراداده

همچنانكه تفسير بعضى از دوستان از طرفداران ارسطو به اينكه خوبى اخلاقى همان مفهوم نسبى و از معقولات ثانيه فلسفى است گفتارى غلط است علاوه بر آنكه خوبى، ذاتى خود عدالت است و عارض بر ذهن نمى‏شود بلكه اصلاً عرض نيست بلكه ذاتى عدالت است كه ذاتاً خوب است و در تعريف وصف معقولات ثانويه فلسفى گفته‏اند آنچه عروض اش در ذهن و اتصاف‏اش در خارج است اما هرگز آنچه ذاتاً خوب است مثل عدالت چنين نيست پس «خوبى ذاتى» كه خوبى اخلاقى هم از آن جمله است از «مفاهيم نسبى و ما بالقياس و از معقولات ثانيه فلسفى» نيستند و هرگز انتزاعى محسوب نمى‏شوند بلكه همچون زيبائى احكام هندسى و علوم رياضى از واقعيات نفس الامرى هستند مثلاً دو زاويه متقابل براس واقعاً مساوى هستند چه در ذهن وجود يابند و يا در خارج و مجموع زواياى داخلى مثلث مساوى با صد و هشتاد درجه (دو قائمه) است چه مثلث در ذهن بيايد

و در خواب ديده شود يا در خارج، كشيده شود و روى كاغذ بيايد يك "فرش زيبا"، دوستداشتنى است چه در خواب يا بيدارى و واقعاً هم زيبا و دوستداشتنى است خوشى هم دوستداشتنى است و نيز عدالت هم چون كارى عقلاً بجا است يعنى‏ مراعات حقوق طبيعى ديگران و آنچه مستلزم مراعات حقوق طبيعى ديگران است چون عقلاً كارى بجا است، زيبا است چون زيبائى هم همان بجا بودن هر چيزى در جاى خودش است و هر زيبائى هم عقلاً دوست داشتنى است چه در ذهن و خواب بيايد

 يا در خارج و بيدارى و عقل به شهود آنرا مى‏يابد يعنى خوبى‏هاى ذاتى را عقل به عيان و شهود خود، آنرا درك مى‏كند و از «ذاتيات آنها» و نيز از بديهيات است كه خود، ريشه استدلال و بى نياز از استدلال است و در «ذات آن اشياء» وجود دارد مثل خوشى كه ذاتاً خوب است نه در مقايسه يا چيز ديگر اما «معقولات ثانيه فلسفى» تنها نسبت چيزى را به چيز ديگر بيان مى‏كنند و از ذات آن چيز هيچ نمى‏گويند مثل اينكه سقف تحت آسمان است هيچ خبر از ماهيت سقف به ما نمى‏دهد پس اينكه خوشى، عدات خوب است در اين جمله خوبى يك وصف ذاتى است نه وصف انتزاعى و مقايسه‏اى.