علاوه بر سوفسطائيان
1( - دوره آثار افلاطون - جلد پنجم - (در ترجمه فارسى صفحه 1407) در بحث سقراط با ته ئه تتوس: سقراط: پروتاگوراس و پيروانش برآنند كه عدل و ظلم و ديندارى و بى دينى وجود مستقل ندارند.
نوعاً پوزيتيوسيتها و بعضى از ملحدان از اگزيستانسياليستها نيز، منكر حسن و قبح واقعى براى گزارههاى اخلاقى هستند و اختلاف جوامع مختلف را در خوبىها و بديها (و وقوع تضاد و تناقض آنچه در جامعههاى مختلف بد يا خوب محسوب مىشود) را دليل بر اعتبارى بودن يعنى غير واقعى بودن احكام اخلاقى و گزارههاى آن مىدانند كه در يك جامعه و فرهنگى خاص، رفتارى خوب و در جامعه و فرهنگى ديگر همان رفتار، بد محسوب مىشود.
و بقول بعضىها عدالت همان عمل به قانون است كه در هر جامعهاى قانونى مخصوص بخود دارد و چه بسا در جامعهاى عملى قانوناً ممنوع و در جامعه ديگر، مجاز است و يا اينكه عدالت داشتن همان مراعات حقوق ديگران است اما جوامع مختلف حقوقهاى مختلف و گهگاه متضادى دارند در نتيجه بعضى از دانشمندان معتقدند كه: از اين پس در غرب سخنى از هدايت خلقيات در ميان نيست گويا ما در جهانى زندگى مىكنيم كه اصول اخلاقى آن، كاملاً متنوع است1( - تاريخ فلسفه اخلاق غرب - ويراسته لارنس سى.
بكر در بخش يازدهم نوشته جوزف.
جى كاكلمن.
و اصول اخلاقى ثابت (تغيرناپذيرى) وجود ندارد.