فلسفه اخلاق از دیدگاه مکاتب قدیم و جدید

سید محمدرضا علوی سرشکی‏، محمد سلیمانی

نسخه متنی -صفحه : 100/ 25
نمايش فراداده

سقراط: گفتم بنابراين آنگاه كه كسى تشنه باشد يعنى تشنه مجرد بايد گفت كه آرزوئى بجز آشاميدن ندارد و همه ميل و طلب او همين است پس اگر در شرائطى كه براى او آب ضرر دارد نفس را از رفع تشنگى (آب خوردن) منصرف كند دليل بر آن است كه در نفس انسان اصلى وجود دارد غير از اصلى كه عطش را تحريك و انسان را مثل يك حيوان بطرف آب مى‏كشاند زيرابطوريكه تصديق كرديم ممكن نيست كه اصل واحد در جزء واحد از خود نسبت به شيئى واحد آثار متضادى بوجود آورد.

اصلى كه بدين ترتيب در نفس انسان ظاهر و اينگونه نواهى از آن صادر مى‏گردد ناشى از عقل است و حال آنكه تحريك و ترغيب اين اميال، معلول حالات نفسانى و غرائز است.پس بايد متذكر باشيم كه شخص هم فقط آنگاه كه اجزاء نفس وى هر يك بوظيفه خود عمل كنند مى‏توانند خود را عادل دانسته و بگويد كه بوظيفه خود عمل مى‏نمايد.پس عقل منشأ حكمت و مامور سرپرستى نفس در كليه شئون آن است و نفس است كه بايد مطيع عقل باشد1( - كتاب چهارم از كتاب جمهور افلاطون.

ته ئه تتوس: هستى از چيزهائى است كه «روح»، خود و بوسيله خود در مى‏يابد.

سقراط: همانندى و ناهمانندى و همانى و دگرى نيز از آن قبيل‏اند؟ ته ئه تتوس: آرى‏ سقراط: زيبائى و خوبى و بدى نيز؟ ته ئه تتوس: آرى خصوصاً در مورد اين چيزها روح مستقيم و بى واسطه عمل مى‏كند بدين نحو كه آنها را در برابر يكديگر قرار مى‏دهد و مى‏سنجد1( - در ترجمه فارسى، ص 249 - 248، جلد پنجم آثار افلاطون در ترجمه فارسى، صفحه 2427.