فلسفه اخلاق از دیدگاه مکاتب قدیم و جدید

سید محمدرضا علوی سرشکی‏، محمد سلیمانی

نسخه متنی -صفحه : 100/ 4
نمايش فراداده
برگرديم به بحث اصلى خودمان درباره فلسفه اخلاق كه پس از سقوط «فلسفه يونان»، در قرون جديد دوباره توسط فيلسوفانى همچون دكارت، جان لاك، شافتسبرى، هيوم، كانت و غيره در قرون هفده و هجده مطرح شده اما اينها همچون سقراط قدم هائى را در فلسفه اخلاق برداشتند اما تجربه گرائى افراطى و علم زدگى حسى موجب شد راه آنان بطور جدى ادامه نيابد و رشته فلسفه اخلاق در قرنهاى نوزدهم و بيستم بطور جدى و عميق دنبال نشود اما در اين دو قرن اخير بعكس پيشرفت چشمگير علوم تجربى، فلسفه پيشرفتى نكرد و بعكس كثرت مدعيان فلسفه، فيلسوفى واقعى و عميق انديش بالاخص در فلسفه اخلاق بوجود نيامد در نتيجه كسانى به نوشتن كتب فلسفه اخلاق دست زدند و از اخلاق سخن گفتند كه همچون آير الگوى پوزيتيويست‏ها وهمچون سارتر الگوى‏اگزايستانسياليست‏هاى ملحد به تناقض گوئى افتادند و يا همچون خانم وارنوك كه كتابى‏ درباره فلسفه اخلاق نوشته و خود از پوزيتيويست‏ها است

 به جهل فيلسوفان پوزيتيويست اعتراف نموده و درباره خودش هم اعتراف مى‏كند كه حتى همچون فيلسوفان پوزيتيويست اصلاً نمى‏داند گزاره اخلاقى چيست و گزاره‏هاى اخلاقى با ساير گزاره‏ها چه فرقى دارند البته فيلسوفان واقع گرا هم در فلسفه اخلاق در اين دو قرن يافت مى‏شوند اما به فلسفه اخلاق بيش از آنچه فيلسوفان قديم سقراطى و رواقيان كه قبلاً گفته بودند چيزى به آن نيافزودند و آنرا تكميل نكردند گرچه جملات مفيدى فى الجمله گفته‏اند و بهمان مقدار هم سزاوار قدردانى و تمجيدند اما بالاخره دو قرن اخير را مى‏توان قرن سرگردانى غالب فيلسوفان در فلسفه اخلاق ناميد اما در شرق در حوزه‏هاى علوم دينى در ميان فيلسوفان ارسطوئى همچنان حاكميت با ارسطو است

 و در فلسفه اخلاق نيز كه ارسطو در كتاب اخلاق اش دنباله رو ذى مقراطيس بود و خوشى را هدف اخلاق مى‏دانست اينان نيز به همان نظريه ارسطو متعبداند و از نظريات ديگران و فيلسوفان غرب پس از ارسطو را نمى‏خواهند با خبر شوند و لذا از نقدهائى كه بر ارسطو شده كاملاً بيخبرند و چنانچه كانت روشن كرده نمى‏دانند كه نظريه ارسطو در اخلاق واقعاً فلسفه اخلاق نيست بلكه لجن مال كردن اخلاق است كه هدف نيكوكاران را هم در رفتار اخلاقى همان‏ خودخواهى و نفع شخصى عامل مى‏داند و حتى خدا را هم چنين ميانگارد كه در نتيجه بر اساس «فلسفه اخلاق ارسطو» ميان نيكوكاران و ايثارگران و جنايتكاران هيچ تفاوتى نيست مگر آنكه جنايتكاران بطور صريح و مستقيم دنبال خودخواهى (لذت شخصى) شان‏اند ولى نيكوكاران بطور منافقانه و غير مستقيم.

مشاهده اين وضع بود كه اين نويسنده را به تحقيق وا داشت تا نقد و بررسى همه نظريات مورد توجه خواننده را در قضاوت نهائى يارى نمايد.و از همه دوستانى كه مرا در اين راه يارى كردند نهايت تشكر را دارم و منتظر نقد خوانندگان عزيز نيز هستم.