فلسفه اخلاق از دیدگاه مکاتب قدیم و جدید

سید محمدرضا علوی سرشکی‏، محمد سلیمانی

نسخه متنی -صفحه : 100/ 36
نمايش فراداده

رواقيان

پايه گذار اين مكتب رواق، زنون فنيقى 336 - 264 (قبل از ميلاد) است كه در آتن به تعليم و تعلم پرداخت ولى رهبرى اين مكتب در قرنهاى بعد از آتن خارج شد و تغيير مكان داد و تا قرن دوم بعد از ميلاد نيز ادامه يافت و رهبران اين مكتب در هر دوره، افكار و نظريات مختلفى داشتند كه نمى‏توان براى آنها ديدگاه مشتركى قائل شد مگر در قسمت فلسفه اخلاق و ثبات اصول اخلاقى نزد آنان و اعتقاد باينكه اخلاق نيك و رفتار با فضيلت، بالاترين خير است و خود را پيروان واقعى سقراط مى‏دانستند در اهميت دادن به فضيلت و اخلاق نيك در گفتار و در عمل رواقيان تا اندازه‏اى حرف سقراط را درست فهميدند و متوجه شدند كه مقصود سقراط از اينكه، انسان بر مقتضاى نظام طبيعى زندگى كند يعنى بر مقتضاى نظام طبيعى خودش نه بر اساس نظام طبيعى ساير حيوانات و نيز اينكه حقوق طبيعى را عقل از مقتضاى طبيعت استنباط مى‏كند مثلاً از آنجا كه همه انسانها، نوع واحدى را تشكيل مى‏دهند و در نوع با هم مساوى هستند همه در حق زندگى كردن و آزادى و غيره در حقوق طبيعى با هم مساوى هستند.

و مثلاً در نظام طبيعى، نوزاد نيازمند به مادر است و مادر فرزند خود را شير مى‏دهد و بزرگ مى‏كند و لذا حق طبيعى مادر است كه فرزندش را تربيت و حضانت كند و جدا كردن اجبارى فرزند از مادر بدون رضايت مادر، ظلم بوده و بر خلاف حقوق طبيعى مادر است.

سيسرو كه كاملاً تحت تأثير رواق قرار گرفته بود و ناقل گفتار رواقيان است مى‏نويسد: - قانون، «عقل اعلا» است كه در كمون طبيعت مندرج است و ما را امر بمعروف و نهى از منكر مى‏كند.