فلسفه اخلاق از دیدگاه مکاتب قدیم و جدید

سید محمدرضا علوی سرشکی‏، محمد سلیمانی

نسخه متنی -صفحه : 100/ 81
نمايش فراداده

پريكاردو 1871 - 1947

دومين حمله به فايده گرايان از طرف پريكاردو انجام گرفت آنجا كه پريكاردو در سال 1912 مدعى شد كه ارجاع «درستى اخلاقى» يك فعل به خوشى نتائج آن فعل، خطا است و مور به همين دليل در تشخيص وصف اساسى كه مشغله فلسفه اخلاق است يعنى «درستى اخلاقى»، به خطا رفته است.

وظيفه اخلاقى در «نگاه نخست»، وظيفه اخلاقى محسوب مى‏شود مثل وفاى بعهد و دورى از دروغ چه انجام آنها لذت بيشتر همراه داشته باشد يا نداشته باشد رفتارى اخلاقاً درست است.

راولز در سال 1971

سومين حمله به فايده گرائى از طرف راولز انجام گرفت آنجا كه در كتاب‏اش بنام نظريه عدالت مى‏نويسد: «آنچه سرانجام از ما خواسته مى‏شود اين نيست كه خوبى1( - مقصود از خوبى در اين عبارت خوشى و لذت است.

 را به حداكثر برسانيم بلكه اين است كه با يكديگر به «انصاف»، رفتار كنيم

2( - كتبا تاريخ فلسفه اخلاق - ويراسته: لارنس سى.

بكر (در ترجمه فارسى، در آخرين فصل، صفحه 317). ».

(راولز همچون تامس نگل معتقد به عقل عملى بود.

- جان فيتر و گرايسز و جوزف بويل آلمانى الاصل امريكائى گاه به انفراد و گاه با هم نوعى اخلاق «حقوق طبيعى» را سامان دادند و از آن در تعدادى از مسائل مناقشه‏آميز اخلاقى قرن بيستم استفاده كردند3( - تاريخ فلسفه اخلاق - ويراسته: لارنس سى.

بكر در فصل آخر (فصل سيزدهم).