6 - هايدگر 1889 - 1976: گرچه خدانشناسان مىكوشند او را جزو خودشان معرفى كنند اما آنطور كه پروتى در كتاب اش كه درباره هايدگر نوشته است بطور مستند او را خداشناس معرفى مىكند اما هايدگر ظاهراً وحدت وجودى است و درباره اخلاق نيز هايدگر از وجدان سخن مىگويد و شايد بتوان او را از فضيلت گرايان محسوب كرد و خلاصه اينكه اگزيستاليسم، فلسفه اخلاق خاصى ندارد حتى ژان پل سارتر هم گويا آشنائى با فلسفه اخلاق نداشته و در سخنرانىها با هيجان و شعارهاى جاذبه دار مردم را مشغول مىكرده است و در عين حال تناقض گوئى.
- اما اينكه مكتب اگزيستاسياليسم در خودشناسى و در انسانشناسى، چقدر موفق بوده و چقدر به اشتباه رفته مربوط مىشود به نقد و بررسى فلسفه شناخت و فلسفه وجود كه در همانجا به نقد و بررسى كامل آن مىپردازيم.
اشكالات «ج.وارنوك پوزيتيويست»1( - در مقدمه كتاب معروف اش بنام فلسفه اخلاق در قرن بيستم.
به شهودگرائى اينك عين عبارت وارنوك: اولاً شهود گرائى با اعتقاد به اينكه موضوع «سراسر» بديهى و غير قابل بحث است فلسفه اخلاق را از تمام محتواى خويش تهى كرده است گفتند كه: اصطلاحات اساسى اخلاق غير قابل تعريف و احكام اساسى اخلاق كاملاً آشكار و بديهى و مطلقاً تفصيلناپذير و حقائق اخلاقى چنانند كه نمىتوان هيچ مطلبى درباره اينكه:
1 - «معنى آنها چيست»؟
2 - «مبانى آنها چيست»؟
3 - و يا حتى اينكه اصلاً «چرا براى ما اهميت دارند»، بيان كرد.