فلسفه اخلاق از دیدگاه مکاتب قدیم و جدید

سید محمدرضا علوی سرشکی‏، محمد سلیمانی

نسخه متنی -صفحه : 100/ 88
نمايش فراداده
 اما اينكه چه غذائى لذيذ و يا لذيذتر است و كدام معامله‏اى نفع و سود بيشتر دارد آنرا بايد از طريق حواس تحقيق كرد و به آن رسيد در هر حال عقل گرا هميشه به «اصول كلى عقلى» استناد مى‏كند اما موضوع و مصداق آنرا چه بسا از طريق حس و تجربه بايد پيدا كرد و نياز به تحقيق، استدلال و جمع بندى دارد اينكه وارنوك مى‏گويد «شهودگرا موضوع اخلاق را سراسر بديهى و غير قابل بحث مى‏داند» دروغ محض و گفتارى بدون مطالعه كافى درباره عقل گرايان شهودى است و وارنوك حرف آنها را اصلاً نفهميده و نيز اين گفته وارنوك كه عقل گرائى شهودى درباره معنى اصطلاحات اخلاق (مثلا خوبى و بدى اخلاقى و عدالت و ظلم) و مبناى آنها هيچ نمى‏تواند بگويد نيز بر اثر كمبود مطالعه و فكرش است و ما در ضمن «مباحث گذشته كتاب»، در مقدمه و متن اين كتاب‏ بطور مفصل هم درباره معنى اصطلاحات اخلاقى و هم مبناى احكام اخلاقى مفصلاً صحبت كرديم و كسى كه طالب آنها است بايد به آن قسمت‏هاى گذشته اين كتاب مراجعه كند.

و نيز جواب اين گفته وارنوك را كه عقل گرايان شهودى نمى‏توانند «بيان كنند چرا اصول اخلاق اين مقدار اهميت دارد» را هم بيان كرديم كه ملاحظه نفع و حقوق طبيعى كه عقل (و عدالت) به مراعات آنها سفارش مى‏كند و يك انسان عاقل رفتار خود را بر اساس آنها تنظيم مى‏كند نه تنها پايه و اساس رفتار هر عاقلى است بلكه اصول و زير بناء حقوق و قوانين و عدالت، و نظام جامعه است و بنتام و گروتيوس توضيحات لازم را داده‏اند چطور ممكن است يك انسانى همچون وارنوك كه تحصيلات دانشگاهى هم ظاهراً دارد مى‏تواند اين اصول را در رفتار انسان انكار كند اصولى را كه هيچ عاقلى قادر به انكار آنها نيست «خوبى نفع» و «حقانيت حقوق طبيعى» و اگر هم از روى جهل ظاهراً انكار و يا شك كند عملاً بر اساس آنها در مواردى مجبور است رفتار كند تا بتواند لااقل زندگى خوشى و بى دردسر داشته باشد.