1. معرفت شناسى يا عام است و يا خاص. معرفت شناسى عام، به معرفت مطلق مى پردازد، و معرفت شناسى خاص به حوزه هاى خاص معرفتى نظير علم يا عرفان نظر دارد.
2. در فرهنگ غرب لااقل دو رويكرد به دين وجود دارد. يكى دين را مجموعه اى از گزاره ها مى داند كه عطيه الهى است. ديگرى بر بُعد عاطفى و تجربى و شهودى دين تأكيد مىورزد. اين دو طرز تلقى، دو گونه فلسفه دين را راه مى اندازند. امّا دين در فرهنگ اسلامى، به معناى مجموعه عقايد و قوانين و مقرراتى است كه براى پرورش و سعادت انسان ها تنظيم شده است.
3. در جامعه غربى ايمان يا به معناى باور گزاره هايى است كه از جانب خداوند وحى شده است، و يا به حالات درونى تحويل مى شود كه ايمان گروى از نمونه تلقى دوم است. تلقى انديشه مندان مسلمان از ايمان متفاوت است.
4. باور دينى به معناى پذيرش حقايق دينى است. ديدگاه كلمك در اين زمينه قابل توجه و بررسى است.
5. معرفت دينى معرفتى است كه از دين و نسبت به دين حاصل مى شود. باور و فهم از دين، آنگاه معرفت دينى است كه بر دين منطبق باشد. بنابراين همانند دين قداست، صدق و ارزش داشته از ويژگى هايى متمايز برخوردار است.
6. معرفت شناسى دينى يكى از شاخه هاى معرفت شناسى خاص است كه به تجزيه و تحليل معارف دينى مى پردازد، و طبعاً از اصول و قواعد معرفت شناسى عام پيروى مى كند.
7. گرايش هايى در فرهنگ دينى غرب پديد آمده اند كه هر يك به نحوى نوعى معرفت شناسى دينى تلقى مى شوند. اين گرايش ها عبارتند از: ايمان گروى، تفسير احتياطى از باور دينى، باور عقلانى و تجربه دينى و نهايتاً معرفت شناسى اصلاح شده.
8. گزاره هاى دينى از سوى فلاسفه پوزينيويست، بى معنا اعلام شدند. به طور كلى سه ديدگاه پوزينيويسى درباره ملاك هاى معنادارى مطرح شده اند: تحقيق پذيرى، تأييدپذيرى و ابطال پذيرى. نخستين بار جان ويزدام اين ملاك ها را به حريم گزاره هاى دينى كشاند و بعد از او فلو، هر، ميچل و هيك، هر يك با بيانى همان مسير را پيمودند. امروزه رهيافت الحادى پوزيتيويست ها، جايگاهى ندارد.
9. در ميان فهم هاى دينى، برخى منطبق و مطابق با دين هستند كه آنها معرفت دينى خواهند بود; پس حصول معرفت دينى امكان دارد. در غير اين صورت ما به وادى هولناك شكاكيت دينى در مى غلطيم. قرآن كريم به گونه هاى مختلف بر امكان معرفت دينى صحه گذارده و بر آن تأكيد كرده است.
10. وحى عمده ترين و مهم ترين منبع معرفت دينى است كه در غرب دو نگاه به آن شده است: برخى آن را يك سلسله گزاره هاى خطاناپذير مى دانند، و بعضى ديگر آن را انكشاف خداوند تلقى مى كنند. وحى در تفكر اسلامى معناى متمايزى دارد و به تعبيرى «القا و تفهيم سريع و پنهانى» است.