1. تئورى واقع گروى
سنت اگوستين (Saint Augustin) (354 ـ 430 م.) كه بيشتر از افلوطين متأثربود، معتقد بود كه هرگاه اندام حسى بدن تحريك شوند، تأثرى در آن پديد مى آيد. در اين هنگام است كه روح ادراكى توليد مى كند. روح، داراى مفاهيمى است كه اولا به صور تعلق مى گيرند، ثانياً قانون هاى طبقه بندى شده تأثّراتند. افكار، صورى در ذهن خدايند. لذا امور كلى، وجود واقعى در ذهن خدا دارند و همه معرفت ها حتى معرفت حسّى، مستلزم معرفت به خدا است. توماس آكويناس (Saint Thomas Aquinas) (1225 ـ 1274 م.) با احياى سنت ارسطويى، «كلّى» را عملكرد ذهن دانست. آن گاه كه حواس به سبب عاملى تحريك گردند، روح از قوّه به فعليت رسيده، نخست صورت حسّى و به دنبال آن صور خيالى و عقلى پديد مى آيند. بدين گونه كه عقل فعّال از صور خيالى، صور كلى را انتزاع كرده عقل منفعل آن را قبول مى كند. مفهوم كلّى، مفهوم ذهنى صرف نيست; بلكه از جنبه هاى مشترك افراد خارجى به دست آمده است. او تمام معرفت ها را به حس ارجاع داد. از اين رو او را بنيانگذار نوعى «رئاليسم تجربه گروانه» خوانده اند.