درآمدی بر مبانی فکری انقلاب اسلامی

محمدتقی فعالی

نسخه متنی -صفحه : 136/ 46
نمايش فراداده

راه حل اول: تئورى علّى (causal theory)

اين نظريه توسط آلوين گلدمن (Alvin Goldman) ـ استاد فلسفه در دانشگاه آريزنا ـ در سال 1967 در مجله تحليل ارائه شد. گلدمن گفت: در مثال گتيه آقاى اسميت تنها براساس شانس (Luck) باور صادقى ارائه كرد و دانست كه محل سكونت براون باركلونا است. ولى عنصر شانس كارساز نيست و بايد معرفت ملاكى كلّى، صحيح و ثابت داشته باشد كه اگر شانس هم يارى نكرد، باز معرفت حاصل باشد. اين عنصر و ملاك معرفت ساز، پيوند و رابطه علّى است كه بايد ميان واقعيت امر (fact) و باور (belief) برقرار باشد; يعنى مثلاً واقعيت اين كه براون در باركلونا است، علّت و سبب باور اسميت شود كه براون در باركلونا زندگى مى كند و اين حتى با دريافت نامه اى از براون به آدرس باركلونا ميسّر است. البته در اين گونه موارد ادراك حسّى (perception) و حافظه (memory) كمك مى كند. ولى ملاك مذكور - پيوند علّى - شامل مواردى كه حتى نوعى استنباط (inference) هم در كار باشد، مى شود; يعنى اگر فرايند ذهنى استنباط به ارتباطى علّى ميان امر واقع و باورِ به آن منتهى شد، مى توان گفت كه شخص s معرفت دارد كه p. در غير اين صورت واژه معرفت عاجز خواهد بود.

نتيجه آن كه گلدمن در واقع با پذيرش مثال هاى نقض گتيه بر آن شد تا شرط چهارمى بر تعريف معرفت بيفزايد و آن اين كه: غير از باورِ صادقِ موجّه، لازم است شخص عارف، باور خود را به طور علّى از واقعيت تحصيل كند.

راه حل مذكور خود بى جواب نماند و گيلبرت هارمن (Gilbert Harman) اشكالاتى چند بر آن وارد ساخت. مجدداً گلدمن در مقاله اى تحت عنوان تمييز و معرفت حسى (Discrimination and perceptual knowledge) در سال 1976 درصدد پاسخگويى برآمد كه آن نيز بى پاسخ نماند.