درآمدی بر مبانی فکری انقلاب اسلامی

محمدتقی فعالی

نسخه متنی -صفحه : 136/ 57
نمايش فراداده

3) شكاك از راه طرز تلقى:

اين نوع شكاك نه استدلالى ارائه مى دهد و نه با استفهام در صدد خشكاندن معلومات است; بلكه نوعى طرز تلقى و شكاكيتِ مزاجى دارد. مى گويد انسان هايى كه ادعاى معرفت مى كنند، ساده لوح و زود باورند و با ملاك هايى ساده و سست به معرفتِ خيالى مى رسند; حال آن كه معرفتْ خواستار شواهد و مؤيّدهايى قوى تر است كه بسيار دور از دسترس افراد عادى است. او ديگران را متهم مى كند كه خيلى زود متقاعد مى شوند; چون با شواهدى به باور مى رسند كه على القاعده يقين زا و معرفت افزا نيستند. روحيه و مزاج چنين شكاكىگوياىآن است كه شواهدى بيشتر بايد تا بتوان به يقين رسيد. پيدا است كه نتيجه چنين بيانى، كميابى علم و معرفت است نه نايابى آن. چنين شكاكى معرفت را كمتر از آن مى داند كه مردم فكر مى كنند، اما در صدد استحاله معرفت به طور كلى نيست; بلكه آن را نادر، عزيز و كمياب مى بيند. روح كلام چنين شكاكى آن است كه معرفتْ ملاك ها و معيارهايى دارد فوق معيارها و شواهد مردم عادى، و اگر آن ملاك ها مراعات شوند، روشن مى شود كه معرفت بسيار نادرتر از آن است كه مردم ادعا مى كنند.

شكاك براى تثبيت موضع خود طبعاً بايد استدلال كند و نشان دهد كه حدّ نصاب او براى يقين چيست و اين حدّ نصاب ها فوق ملاك هاى مردم عادى است. همين كه او استدلالى ارائه داد، به شكاك از راه استدلال ملحق خواهد شد، علاوه بر آن كه در دام تناقض گرفتار مى شود; زيرا استدلالى كه او براى ارائه ملاك هاى خود ارائه مى دهد، به منظور قبول و پذيرش ديگران است، و چنين استدلالى لازم است از ملاك هاى مردم عادى تبعيت كند. پس باز اعتبار دليل او به حسب ملاك هاى معمولى مردم است، و اگر باز هم استدلال آورد آن دليل نيز بايد از معيارهاى عادى پيروى كند. نهايتاً همان ملاك هاى همگانى است كه موجب اعتبار استدلال خواهد شد.

نتيجه آن كه شكاكيتى از نظر فلسفى قابل بحث و گفتوگو و بررسى است كه مبتنى بر استدلال باشد و تنها از اين طريق خود را توجيه نمايد.