درآمدی بر مبانی فکری انقلاب اسلامی

محمدتقی فعالی

نسخه متنی -صفحه : 136/ 66
نمايش فراداده

پاسخ هاى عام:

به غير از پاسخ هاى خاص و موردى كه نسبت به ادله شكاكان مطرح مى شود، يك سلسله پاسخ هاى عام، كلى و فراگير هم وجود دارد; به عبارت ديگر برخورد با شكاك دو گونه است: موردى و فراگير. گاه استدلال هاى شكاكان را يكايك مورد نقد و بررسى قرار مى دهيم. اين گونه رو در رويى، بناى شكاكيت را فرو نمى ريزد; زيرا حداكثر، دليل شكاك خراب مى شود، ولى نادرستى دليل، دليل بر نادرستى مدعا و نتيجه نيست. ناگزير بايد راه ديگرى پيمود تا در اين مواجهه، كار به انتها رسد، و آن در صورتى است كه خلل در اصل مدعا پديدار گردد.

اول: شكاك، ادعايى داشت و براى اثبات آن به دليل توسل جست. دليل او خود متشكل از چندين مقدمه است. بنابراين شكاك دو راه پيش روى خود دارد: يا بايد اعتراف كند كه نسبت به آن مقدمات و اين نتيجه معرفت دارد كه اين خود اثبات چندين فقره معرفت است; يا آن كه اين معرفت ها را هم انكار كند، كه در اين صورت مدعاى او اثبات نمى شود. بنابراين شكاك در ادعا و شيوه، ناقض خود بوده و خودْشكن است. بر اين اساس بود كه پيرهون، برخلاف شاگردان خود، هيچ گاه براى شكاكيت استدلالى ارائه نداد. پيرهون هميشه به پيروان خود توصيه مى كرد «سكوت كنيد; چون اگر دهان باز كنيد و كلامى بگوييد ادعايتان نقض شده است».

بنابراين شكاكيت فراگير منتفى است و شايد در تاريخ فلسفه كسى چنين ادعايى نكرده باشد.

دوم: شكاك براى توجيه ادعاى خود، استدلالى اقامه كرد. او با ارائه و چينش مقدماتى، در مقام نتيجه گيرى برآمد. هر استدلال، پيش فرضى دارد و آن اين كه: قبول مقدمات، علتِ قبول نتيجه است; يا اين كه مقدمات، خود علت نتيجه اند. علّيت به هر صورتى كه در استدلال تقرير شود، قابل انكار نيست و الاّ قبول نتيجه الزامى نخواهد بود. پس شكاك بايد اصل علّيت را نيز بپذيرد و او را به وصال معرفت برساند.

سوم: هيچ يك از ادله شكاكان، فهم گزاره را منتفى نمى كند. فهم يك گزاره، فهم صدق و كذب آن گزاره است، و فهم صدق و كذب يك گزاره، فهم شرايطى است كه گزاره در آن شرايط صادق يا كاذب است. مثلاً ما در صورتى گزاره «باران مى بارد.» را مى فهميم كه بدانيم اگر در عالم خارج چگونه شرايط و اوضاع و احوالى باشد، اين گزاره صادق است، و اگرچه شرايط ديگرى باشد، گزاره كاذب است. ولى شكاك از ادله خود نتيجه مى گيرد كه معرفتْ محال است. فهم اين گزاره در گرو فهم شرايط صدق آن است. حال اگر نتيجه استدلال شكاك، صادق باشد، ما نمى توانيم معرفت به شرايط صدق آن نتيجه داشته باشيم، و اگر معرفت به شرايط صدقِ نتيجه داشته باشيم، نتيجه و مدعاى شكاك نفى مى شود.

نتيجه آن كه شكاك راه به جايى نمى برد و شكاكيت شيوه موفقى نيست. بدين ترتيب شكاكيت از پيش پاى انسان برداشته مى شود.